گر آن خورشید رو را همسفر خویشتن بینم
ز زلف شام غربت چهره صبح وطن بینم
ز بس چین جبین باغبان ترسانده چشمم را
نمی خواهم که از چاک قفس سوی چمن بینم
دلم از خار خار رشک، خار پیرهن گردد
ترا با برگ گل گر در ته یک پیرهن بینم
زهر یک قطره اشکم که دارد تکیه بر مژگان
زپا افتاده گلگونی به دوش کوهکن بینم
ز رنگ حرف، بوی غنچه راز نهان یابم
پریشان خاطری را از سر زلف سخن بینم
ز غیرت بندبندم همچو برگ بید می لرزد
نسیمی چون غبارآلود در صحن چمن بینم
خوش آن روزی که صائب از نهالش کام برگیرم
ترنج نیک بختی در کف از سیب ذقن بینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساس عمیق شاعر را نسبت به وطن و حس غربت بیان میکند. او آرزو دارد تا خورشید را در کنار خود ببیند و چهره وطنش را در صبحگاه مشاهده کند. صدای دلتنگی و حسرت برای زیباییهای وطن در بین سطرها مشهود است. شاعر با توصیفاتی مانند ترس از باغبان و خارهایی که دلش را میآزرد، به عمق رنج و دلتنگیاش اشاره میکند. در پایان، او به روزی امیدوار است که بتواند از ثمرات خوب زندگیاش بهرهمند شود و از زیباییهایی که در دسترسش است لذت ببرد. به طور کلی، شعر به ترکیب حسرت، عشق و امید پرداخته است.
هوش مصنوعی: اگر آن خورشید زیبا را در سفر خود ببینم، از تاریکی زلفهای شب غربت چهره روشنی صبح وطن را مشاهده میکنم.
هوش مصنوعی: به خاطر چین و چروک پیشانی باغبان، چشمانم ترسانده شده و نمیخواهم به سمت چمن از شکاف قفس نگاه کنم.
هوش مصنوعی: دل من از حسادت مثل خاری میشود، اگر تو را با گلبرگها در زیر یک لباس ببینم.
هوش مصنوعی: هر قطره اشکم، که بر مژگانم نشسته، مانند گلی است که به خاطر سنگینیاش بر دوش کوهکن، از پا افتاده است.
هوش مصنوعی: از لحن کلمات میتوانم بوی رازهای نهفته را حس کنم و در میان گفتار دلربایی، دلمشغولیهایم را از تارهای موها کمتر کرده ببینم.
هوش مصنوعی: به خاطر حس حسادت و غیرت، مانند برگ بید که در باد میلرزد، دائم در حال نوسان هستم و در فضایی که پر از گرد و غبار است، زیبایی چمن را مشاهده میکنم.
هوش مصنوعی: روز خوبی خواهد بود که من از نهال صائب، میوهای خوشمزه بچینم و در دستانم میوهای زیبا و خوش بختی را ببینم که از سیب برآمده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چنین تا کی به حسرت سوی آن گلپیرهن بینم
در آتش گردم و از دور سوی آن بدن بینم
گلش نشکفته، میلرزید جانم، چون بود اکنون
که مست و پیرهنچاکش به گلگشت چمن بینم
چه بر جانم رود چون بگذرد با تای پیراهن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.