گنجور

 
صائب تبریزی

کجروی بال و پرِ سِیرَست بد کردار را

راستی سنگِ رهِ رفتار باشد مار را

کاش بندِ حیرتی بر دست گلچین می‌گذاشت

آن که می‌بندد به روی من درِ گلزار را

هر سری دارد درین بازار سودای دگر

هر کسی بندد به آیینِ دگر دستار را

می‌کند از طوقِ قمری دام‌ها در خاک، سرو

تا به دام آرد مگر آن سروِ خوش رفتار را

رشته‌ها همتاب چون شد، زود می‌گردد یکی

با میانِ اوست پیوندِ دگر زُنّار را

این سرِ زلفِ پریشانی که دارد بوی گل

می‌کند ناسور، زخمِ رخنهٔ دیوار را

یا خطِ عنبرفشان، یا زلفِ مشکین می‌شود

پای رفتن نیست دودِ آتشِ رخسار را

از فروغِ گوهرِ خود، زود صائب راز عشق

می‌گذارد نعل در آتش لبِ اظهار را

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۵۵ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مولانا

ای ز مقدارت هزاران فخر بی‌مقدار را

داد گلزار جمالت جان شیرین خار را

ای ملوکان جهان روح بر درگاه تو

در سجودافتادگان و منتظر مر بار را

عقل از عقلی رود هم روح روحی گم کند

[...]

جامی

یارب انصافی بده آن شیخ دعوی دار را

تا به خواری ننگرد رندان دردی خوار را

شرع را آزار اهل دل تصور کرده است

زان گرفته پیشه خود شیوه آزار را

طبع بر گنج حقیقت قفل و شرع آمد کلید

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از جامی
امیرعلیشیر نوایی

منکه دارم از مژه بر دیده چندین خار را

جمله در چشمم نروبم گر در خمار را

میفروش از لطف بنماید حریفان چاره چیست

بهر می وجه کم و مخموری بسیار را

چرخ پر انجم شود از مکر شیخ اندر سماع

[...]

اهلی شیرازی

گر به فانوس خیال آیی چو شمع اغیار را

در سماع آرد رخت صد صورت دیوار را

لاف خوبی گر زند گلزار پیش روی تو

برق حسنت آتش غیرت زند گلزار را

سینه‌ام چون غنچه بس کز داغ غم در تنگ بود

[...]

اسیری لاهیجی

کاشکی رحمی بُدی آن فتنه‌گر عیّار را

تا نکردی پیشه خود این همه آزار را

کی در آرد بار دیگر حسن خوبان در نظر

هرکه روزی دیده باشد آنچنان رخسار را

کفر زلفش عروة الوثقای ایمان من است

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه