گنجور

 
مولانا

ای ز مقدارت هزاران فخر بی‌مقدار را

داد گلزار جمالت جان شیرین خار را

ای ملوکان جهان روح بر درگاه تو

در سجودافتادگان و منتظر مر بار را

عقل از عقلی رود هم روح روحی گم کند

چونک طنبوری ز عشقت برنوازد تار را

گر ز آب لطف تو نم یافتی گلزارها

کس ندیدی خالی از گل سال‌ها گلزار را

محو می‌گردد دلم در پرتو دلدار من

می‌نتانم فرق کردن از دلم دلدار را

دایما فخرست جان را از هوای او چنان

کو ز مستی می‌نداند فخر را و عار را

هست غاری جان رهبانان عشقت معتکف

کرده رهبان مبارک پر ز نور این غار را

گر شود عالم چو قیر از غصه هجران تو

نخوتی دارد که اندرننگرد مر قار را

چون عصای موسی بود آن وصل اکنون مار شد

ای وصال موسی وش اندرربا این مار را

ای خداوند شمس دین از آتش هجران تو

رشک نور باقی‌ست صد آفرین این نار را

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۱۵۹ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
جامی

یارب انصافی بده آن شیخ دعوی دار را

تا به خواری ننگرد رندان دردی خوار را

شرع را آزار اهل دل تصور کرده است

زان گرفته پیشه خود شیوه آزار را

طبع بر گنج حقیقت قفل و شرع آمد کلید

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از جامی
امیرعلیشیر نوایی

منکه دارم از مژه بر دیده چندین خار را

جمله در چشمم نروبم گر در خمار را

میفروش از لطف بنماید حریفان چاره چیست

بهر می وجه کم و مخموری بسیار را

چرخ پر انجم شود از مکر شیخ اندر سماع

[...]

اهلی شیرازی

گر به فانوس خیال آیی چو شمع اغیار را

در سماع آرد رخت صد صورت دیوار را

لاف خوبی گر زند گلزار پیش روی تو

برق حسنت آتش غیرت زند گلزار را

سینه‌ام چون غنچه بس کز داغ غم در تنگ بود

[...]

اسیری لاهیجی

کاشکی رحمی بُدی آن فتنه‌گر عیّار را

تا نکردی پیشه خود این همه آزار را

کی در آرد بار دیگر حسن خوبان در نظر

هرکه روزی دیده باشد آنچنان رخسار را

کفر زلفش عروة الوثقای ایمان من است

[...]

هلالی جغتایی

یار ما هرگز نیازارد دل اغیار را

گل سراسر آتشست، اما نسوزد خار را

دیگر از بی طاقتی خواهم گریبان چاک زد

چند پوشم سینه ریش و دل افگار را؟

بر من آزرده رحمی کن، خدا را، ای طبیب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه