گنجور

 
صائب تبریزی

گر چنین چشم ترم میرآب هامون می‌شود

رفته‌رفته گردبادش بید مجنون می‌شود

از ضمیر صاف خود گرد تعلق شسته است

قطره در دست صدف زان در مکنون می‌شود

پیر دیر از خشت خم گر لوح تعلیمش کند

طفل ما در هفته اول فلاطون می‌شود

بس که دارد بر گلویم اشک خونین کار تنگ

می‌رساند تا به لب خود را نفس خون می‌شود

دسترنج کوهکن حاشا که ماند پیش عشق

تیشه فولاد نعل پای گلگون می‌شود

در دیار ما که رسم بی‌کلاهی کسوت است

هرکه سر از تاج می‌پیچد فریدون می‌شود

خاک خور چون آفتاب و زر به دامن بخش کن

کآنچه در خاکش گذاری رزق قارون می‌شود

پسته‌اش گر در شکرریزی چنین بندد کمر

خواب تلخ از دیده بادام بیرون می‌شود

چون نسوزد دل درون سینه من چون چراغ؟

چهره آیینه از عکس تو گلگون می‌شود

در دل شب صائب از دل ناله گرمی بکش

لشکر غفلت پریشان زین شبیخون می‌شود

 
 
 
سیف فرغانی

هردم از عشق تو حال من دگرگون می‌شود

وز غمت ای دل‌ستان جان را جگر خون می‌شود

آن عجب نبود که شوریده شوم دیوانه‌وار

عاقل از عشق تو گر لیلی‌ست مجنون می‌شود

دوستدار عاشقان تو هم از عشاق تست

[...]

اهلی شیرازی

دفع غم دور از تو میل باده‌ام چون می‌شود

در دهان چون زهر تلخ و در جگر خون می‌شود

مست و خندان بر سر عاشق مران بهر خدا

کش عنان اختیار از دست بیرون می‌شود

همچو شمعم آتشی کز مهر رویت در گرفت

[...]

فضولی

هردم از شوق لب لعلت دلم خون می‌شود

صورت حالم ز خون دل دگرگون می‌شود

تا خطش سر زد ز رخ شد روز غم بر من دراز

موسمی کش روز می‌کاهد شب افزون می‌شود

گر حذر داری ز دود آه من حرفی بگو

[...]

صائب تبریزی

از تجرد نور حکمت در دل افزون می‌شود

خُم چون خالی شد ز می جای فلاطون می‌شود

صبر بر بی‌حاصلی می‌بایدش چون سرو کرد

در ریاض آفرینش هرکه موزون می‌شود

می چو شد انگور، بیرون آید از زندان خُم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
واعظ قزوینی

کارها در آب و خاک فقر وارون می‌شود

سرو اگر کارند اینجا، بید مجنون می‌شود!

گر چنین از شوق پابوس تو می‌بالد به خود

زلف آخر مصرع آن قد موزون می‌شود

گر خیال آن دهان از دل نیاید در نظر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه