گنجور

 
سیف فرغانی

هردم از عشق تو حال من دگرگون می‌شود

وز غمت ای دل‌ستان جان را جگر خون می‌شود

آن عجب نبود که شوریده شوم دیوانه‌وار

عاقل از عشق تو گر لیلی‌ست مجنون می‌شود

دوستدار عاشقان تو هم از عشاق تست

چون درآمیزد به جیحون قطره جیحون می‌شود

تا شفا یابند از بیماری دل جمله را

همچو طب بوعلی درد تو قانون می‌شود

شهسواران ترا در آخر پر کاه خاک

اسب پرورده بشیر گاو گردون می‌شود

دست اندر آستین گوی از سلاطین می‌برد

پای در دامان و از کونین بیرون می‌شود

زاهدان از عاشقان دورند از بهر بهشت

مرد نازل مرتبه از همت دون می‌شود

گر کند عاشق به سوی پستی دنیا نظر

رفع عیسی در حق او خسف قارون می‌شود

دل درین (ره) زد قدم جان ماند تنها گفتمش

صبر کن تا بنگری کاحوال او چون می‌شود

کس نمی‌داند که اندر کارگاه حکم دوست

آدم از چه مجتبی و ابلیس ملعون می‌شود

سیف فرغانی به عشق از خویشتن یابد خلاص

ما راز سوراخ خود بیرون به افسون می‌شود

 
 
 
اهلی شیرازی

دفع غم دور از تو میل باده‌ام چون می‌شود

در دهان چون زهر تلخ و در جگر خون می‌شود

مست و خندان بر سر عاشق مران بهر خدا

کش عنان اختیار از دست بیرون می‌شود

همچو شمعم آتشی کز مهر رویت در گرفت

[...]

فضولی

هردم از شوق لب لعلت دلم خون می‌شود

صورت حالم ز خون دل دگرگون می‌شود

تا خطش سر زد ز رخ شد روز غم بر من دراز

موسمی کش روز می‌کاهد شب افزون می‌شود

گر حذر داری ز دود آه من حرفی بگو

[...]

صائب تبریزی

از تجرد نور حکمت در دل افزون می‌شود

خُم چون خالی شد ز می جای فلاطون می‌شود

صبر بر بی‌حاصلی می‌بایدش چون سرو کرد

در ریاض آفرینش هرکه موزون می‌شود

می چو شد انگور، بیرون آید از زندان خُم

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
واعظ قزوینی

کارها در آب و خاک فقر وارون می‌شود

سرو اگر کارند اینجا، بید مجنون می‌شود!

گر چنین از شوق پابوس تو می‌بالد به خود

زلف آخر مصرع آن قد موزون می‌شود

گر خیال آن دهان از دل نیاید در نظر

[...]

بیدل دهلوی

خارج ابنای جنس است آنکه موزون می‌شود

قطره چون گردد گهر از بحر بیرون می‌شود

با همه افسردگی گر راه فکری واکنم

جیب ما خمخانهٔ جوش فلاطون می‌شود

شبنم و گل غیر رسوایی چه دارد زین چمن

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه