گنجور

 
صائب تبریزی

غفلت دل از شراب ناب افزون می شود

ناروایی در متاع از آب افزون می شود

می فزاید بر شتاب زندگی قد دوتا

در ته پل سرعت سیلاب افزون می شود

دیده ارباب غفلت را، ز بوی پیرهن

پرده ای بر پرده های خواب افزون می شود

می کند داغ محبت ناتمامان را تمام

ماه نو از مهر عالمتاب افزون می شود

شد ز خط لعل لب میگون او سیرابتر

چشمه را در نوبهاران آب افزون می شود

می زند بر آتش لب تشنگان دامن سراب

سوزش پروانه در مهتاب افزون می شود

می فزاید هر قدر بر خط مشکین پیچ وتاب

عشق را اسباب پیچ وتاب افزون می شود

نیست ممکن کعبه را بیرون ز یکتایی برد

هر قدر از شش جهت محراب افزون می شود

می زند کان نمک ناخن به داغ تشنگی

رغبت می در شب مهتاب افزون می شود

می فزاید اعتبار حسن راصائب حیا

قیمت گوهر به قدر آب افزون می شود