حضور خاطر اگر در نماز معتبرست
امید ما به نماز نکرده بیشترست
به گرمی جگر ما دل که خواهد سوخت؟
درین بساط که خورشید آتشین جگرم
شرر به آتش و شبنم به بوستان برگشت
حضور خاطر عاشق هنوز در سفرست
ز دار و گیر خزان و بهار آسوده است
چو سرو هر که درین روزگار بی ثمرست
حباب کسب هوا می کند ز بی بصری
درین محیط که کشتی نوح در خطرست
دمید صبح قیامت، رسید روز جزا
هنوز صائب مغرور مست و بیخبرست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مفهوم حضور در نماز و تأمل در آن میپردازد. شاعر میگوید که اگرچه حضور قلب در نماز مهم است، اما او امید بیشتری به نمازهایی که انجام نشده دارد. همچنین به عشق و دلهرههای عاشقانه اشاره میکند و میگوید که دل انسان در این دنیا به شدت در حال سوختن است. نور خورشید و شرر (شعله) و شبنم توصیف میشوند و شاعر از آزاد بودن از قید و بندهای خزان و بهار سخن میگوید. او به بیثمر بودن برخی افراد در این زمان اشاره کرده و از خطراتی میگوید که در این محیط وجود دارد، مانند کشتی نوح در طوفان. در نهایت، از رسیدن روز قیامت و بیخبر بودن صایب (شاعر) از آن یاد میکند.
هوش مصنوعی: اگر توجه و حضور ذهن در نماز اهمیت داشته باشد، امید ما به نمازهایی که با غفلت و بیتوجهی خواندهایم، بیشتر است.
هوش مصنوعی: دل چه اندازه میتواند بسوزد وقتی که جگر ما در گرما است؟ در این دنیا که خورشید با حرارتش جگر ما را میسوزاند.
هوش مصنوعی: شعله آتش به خود برگشت و شبنم به باغ آمد، اما یاد و حضور عشق هنوز در سفر و دوری است.
هوش مصنوعی: در میان سرما و گرمای بهار و پاییز، آرام و مطمئن است مانند درخت سروی که در این زمان، بی ثمر بودن او اهمیتی ندارد.
هوش مصنوعی: حبابی که در هوا شکل میگیرد، به دلیل نداشتن بینش و بینایی، در این فضا ایجاد میشود؛ در حالی که کشتی نوح در خطر قرار دارد.
هوش مصنوعی: صبح قیامت فرا رسیده و روز حساب نزدیک است، اما صائب هنوز غرق در خواب و شیدایی خود است و از این واقعیت بیخبر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شده است بلبل داود و شاخ گل محراب
فکنده فاخته بر رود و ساخته مضراب؟
یکی سرود سراینده از ستاک سمن
یکی زبور روایت کننده از محراب
نگر که پردر گردید آبگیر بدانکه
[...]
شبی چو روز فراق بتان سیاه و دراز
درازتر ز امید و سیاه تر ز نیاز
ز دور چرخ فرو ایستاده چنبر چرخ
شبم چو چنبر بسته در آخرش آغاز
برآمده ز صحیفه فلک چو شب انجم
[...]
گرفت مشرق و مغرب سوار آتش و آب
ربود حرص امارت قرار آتش و آب
همی شکنجد باد و همی شکافد خاک
به جنبش اندر دود و بخار آتش و آب
به خشگ و تر به جهان دربگشت ناظر عقل
[...]
خری سبوی سرو روده گوش و خم پهلو
کماسه پشت و کدو گردن و تکاو گلو
چو آمد آید با او سبوی و روده و خم
چو شد کماسه رود با وی و تگا و کدو
خری سرش ز خری چون کدوی بیدانه
[...]
زهی بمشرق و مغرب رسیده انعامت
شکوه خطبه وسکه زحشمت نامت
زتست نصرت اسلام از آن فلک خواند است
حسام دولت و دین و علاء اسلامت
بزرگ سایه یزدان و آفتاب ملوک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.