صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۷

حضور خاطر اگر در نماز معتبرست

امید ما به نماز نکرده بیشترست

به گرمی جگر ما دل که خواهد سوخت؟

درین بساط که خورشید آتشین جگرم

۳

شرر به آتش و شبنم به بوستان برگشت

حضور خاطر عاشق هنوز در سفرست

ز دار و گیر خزان و بهار آسوده است

چو سرو هر که درین روزگار بی ثمرست

حباب کسب هوا می کند ز بی بصری

درین محیط که کشتی نوح در خطرست

دمید صبح قیامت، رسید روز جزا

هنوز صائب مغرور مست و بیخبرست