گنجور

 
ادیب صابر

بلبل رسید نغمه بلبل رها مکن

گلبن شکفت جز همه برگل ثنا مکن

از روی دوست دیده خود را تهی مدار

وز دست خویش دسته گل را جدا مکن

گر عهد کرده ای که نگیری قدح به دست

آن عهد را چو عهد گل آمد وفا مکن

روز می است ساغر می را ز کف منه

وقت گل است صحبت گل (را) رها مکن

ای ساقی از شراب گران گر فغان کنیم

در ده چنانکه خواهی و فرمان ما مکن

ای زاهد ار دعا پی توبت همی کنی

ما را به وقت بلبل و گل این دعا مکن