گنجور

 
سعدی

به جهان خُرَّم از آنم که جهان خُرَّم از اوست

عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

به غنیمت شِمُر ای دوست دمِ عیسیِ صبح

تا دل مُرده مگر زنده کنی کاین دَم از اوست

نَه فلک راست مُسَلَّم نَه مَلَک را حاصل

آنچه در سِرِّ سُویدایِ بنی‌آدم از اوست

به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقیست

به ارادت بِبَرم درد که درمان هم از اوست

زخم خونینم اگر به نشود به باشد

خُنُک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم از اوست

غم و شادی بَرِ عارف چه تفاوت دارد

ساقیا باده بِده شادی آن کاین غم از اوست

پادشاهی و گدایی بَرِ ما یکسان است

که بر این در همه را پشت عبادت خم از اوست

سعدیا گر بِکَند سیلِ فنا خانهٔ عمر

دل قوی دار که بنیاد بقا محکم از اوست

 
 
 
پرسش‌های پرتکرار
غزل ۱۳ به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل ۱۳ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
ملا احمد نراقی

به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست

عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

معرفی ترانه‌های دیگر