امشب به راستی شب ما روز روشن است
عید وصال دوست علی رغم دشمن است
باد بهشت میگذرد یا نسیم باغ
یا نکهت دهان تو یا بوی لادن است
هرگز نباشد از تن و جانت عزیزتر
چشمم که در سرست و روانم که در تن است
گردن نهم به خدمت و گوشت کنم به قول
تا خاطرم معلق آن گوش و گردن است
ای پادشاه، سایه ز درویش وامَگیر
ناچار خوشه چین بود آن جا که خرمن است
دور از تو در جهان فراخم مجال نیست
عالم به چشم تنگ دلان چشم سوزن است
عاشق گریختن نتواند که دست شوق
هر جا که میرود متعلق به دامن است
شیرین به در نمیرود از خانه بی رقیب
داند شکر که دفع مگس بادبیزن است
جور رقیب و سرزنش اهل روزگار
با من همان حکایت گاو دهلزن است
بازان شاه را حسد آید بدین شکار
کان شاهباز را دل سعدی نشیمن است
قلب رقیق چند بپوشد حدیث عشق
هرچ آن به آبگینه بپوشی مبیَّن است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حال و هوای عاشقانه و شور و شوق وصال دوست است. شاعر احساس میکند که شبهایش روشن و پر از شادی است، حتی از دشمنیها. او به زیباییهای عشق و لذتهای موجود در آن اشاره کرده و به قدرت و جذبهی معشوق میپردازد. همچنین از حالتهای عاشقانی که نمیتوانند از عشق فرار کنند صحبت میکند و بیان میکند که عشق در زندگی آنها چنان قوی است که هر کجا بروند، همیشه بخشی از وجودشان در دامن معشوق باقی میماند. شاعر با تصاویری زیبا از عشق و دلتنگی، ناامیدیها و حسادتها را توصیف میکند و تأکید میکند که دلدادگی و عشق در زندگی انسان امری غیرقابل انکار است.
علیرغم: برخلاف میل وخواهش / تشبیه: شب ما به روز و وصال دوست به عید (اضافهٔ تشبیهی) / تضاد: دوست و دشمن / جناس زاید: امشب، شب / معنی: امشب به راستی شب ما مثل روز روشن ودرخشان است؛ زیرا در این شب برخلاف خواست دشمن به وصال دوست رسیدهایم. وصال دوست مثل عیدنورانی است. - منبع: شرح غزلهای سعدی
نسیم: نسیم سحرگاهی، بادصبا / نکهت: بوی خوش/ لادن: نام صمغی است خوشبوی که از گیاه عشقه حاصل میشود (گل وگیاه درادبیات منظوم فارسی). / تجاهل العارف: میان باد بهشت و نسیم صبح و بوی لادن و بوی دهان دوست مردد است. / معنی: آیا این بادی که ازجانب بهشت وزیدن گرفته، نسیم صبحگاهی است؟! و آیا این بوی خوش دهان توست که به مشام می رسد یا بوی لادن؟! - منبع: شرح غزلهای سعدی
تناسب: تن، جان، چشم، سر، روان و تن. این بیت شاهد مثالی است برای آرایهٔ «تتمیم» درعلم معانی و از موارد اطناب است و ناگفته پیداست که چشم در سر و روان در تن جای دارد. / معنی: جسم و روانم که در سر و جسم جای دارند و بی آنها زندگی کردن ممکن نیست، هرگز از جسم و جان تو برای من عزیزتر نیست. - منبع: شرح غزلهای سعدی
خاطر: دل / معلق: آویخته، وابسته، گرفتار و دربند (لغت نامه) / کنایه: گردن به خدمت نهادن (اطاعت و فرمانبری کردن) / آرایه قلب: گردن و گوش، گوش و گردن / معنی: تا ذهن وخاطر من دلبستهٔ گوش و گردن توست، برای خدمت به تو تسلیم هستم و به سخنانت گوش فرا میدهم. - منبع: شرح غزلهای سعدی
خوشه چین ۱۲/۶. / کنایه: سایه برگرفتن (بی توجهی کردن) / تشبیه مرکب: مصراع اول مشبّه و مصراع دوم مشبّهبه. / استعارهٔ مرکب: بیت در معنایی غیر از معنای حقیقی خود به قرینهٔ ابیات دیگر به کار رفته است. / تضاد: پادشاه، درویش / تناسب: خوشه چین، خرمن. / معنی: ای پادشاه، به درویش عنایتی داشته باش؛ زیرا هرجا خرمنی وجود داشته باشد، ناچار خوشه چینی درکنار آن خواهد بود. - منبع: شرح غزلهای سعدی
فراخ: وسیع و گسترده، بزرگ / چشم سوزن: سوراخ سوزن / ایهام: دور از تو ۱-درفراق و دوری تو. ۲- از تو دور باد / کنایه: تنگدلان (ملولان، افسردگان و اندوهگینان) / تشبیه مرکب: مصراع اول مشبه، مصراع دوم مشبهبه / آرایهٔ تکرار: چشم / تضاد: تنگ در «تنگدلان» با فراخ. / معنی: دور از تو بساط گستردهٔ گیتی برای من جای جولان نیست. آری، دنیا در نگاه غمگینان به اندازهٔ سوراخ سوزن تنگ و کوچک است. - منبع: شرح غزلهای سعدی
شوق: اشتیاق و آرزومندی / متعلق: درآویزنده / کنایه: دست متعلق به دامن بودن (محتاج بودن) / تناسب: دست، دامن / معنی: عاشق نمیتواند از نفوذ عشق رهایی یابد، زیرا به هرکجا که روی میآورد، دستان مقرون به شوق او به دامن معشوق آویخته است. - منبع: شرح غزلهای سعدی
معنی: معشوق بدون نگهبان ازخانه بیرون نمیرود، زیرا همانطور که برای دفع مگس از گِرد شکر بادبزن لازم است، رقیب هم میتواند هوسبازان را از گرد معشوق براند. [ رقیب: ۸/۹ / بادبیزن: بادبزن / شکر: نام یکی از معشوقههای خسروپرویز است. شیرین با آنکه علاقهٔ مفرطی به خسرو داشت، درمقابل هوس او مقاومت میکرد وخسرو برای تحریک حسادت شیرین به اصفهان رفت و با زنی پرآوازه و جمیل، به نام شکّر اصفهانی، ازدواج کرد و شکر در مدت کوتاه زندگی خود با خسرو او را فریفت و کام خسرو را بر نیاورد. ( فرهنگ تلمیحات ذیل خسروپرویز ) / تلمیح: اشاره به داستان خسرو شیرین / تناسب: شیرین، شکر/ ایهام: شیرین ۱- معشوق به طور کلی ۲- معشوقهٔ فرهاد. / تناسب: بین «شیرین و شکر» در معنای غیرمنظورشان با «مگس» / تشبیه مرکب: مصراع اول مشبه، مصراع دوم مشبّهبه. ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
مرحوم خطیب رهبر در ذیل بیت این توضیحات را آورده است: “دهل: طبل بزرگ و نقاره و تبیره- در نسخه بدل «گاو و دهل زن» به جای «گاو دهل زن» آمده که بر متن ترجیح دارد. / معنی بیت: ستم مراقبان و نگهبانان کوی یار و طعنه آنان بر من داستان گاوی است که دهلنواز بر پشت او طبل میکوبد و گاو را از بانگ دهل بیم و نگرانی نباشد.”(دیوان غزلیات، شرح خطیب رهبر، ص۱۲۳ )
باز: پرندهای است شکاری که درقدیم شاهان برای شکار از آن استفاده میکردند و غالباً برروی دست و شانهٔ خود جای میدادند، و شاهباز بازی باشد سفید و بزرگ، این پرنده به رنگهای زرد خرمایی یا خرمایی تیره و سفیدفام دیده میشود، ولی بیشتر نوع سفیدرنگ آن را بدان نام خوانند. (لغت نامه) / نشیمن: آشیانه / استعارهٔ مصرحه: شاهباز (معشوق) / معنی: بازهای شکاری شاه بر شاهبازی که دل سعدی را منزل خویش ساخته، حسادت میورزند، زیرا آنها بر بازو مینشینند و این شاهباز بر دل. - منبع: شرح غزلهای سعدی
قلب رقیق: دل نازک، نرم و مهربان/ حدیث: سخن، حکایت و ماجرا / آبگینه: شیشه / مبیَّن: پیدا و آشکار / تشبیه مرکب: مصراع اول مشبّه، مصراع دوم مشبهبه. / معنی: دل نازک چگونه میتواند داستان عشق را در خود پنهان نگه دارد؟ همان طور که چیزی را که در شیشه پنهان کنی، کاملا آشکار است و پوشیده نمیماند، حدیث عشق هم ازپشت قلب رقیق، آشکارا مشاهده میشود. - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
از زین دین عراق و خراسان مزین است
این را دلیل ظاهر و حجت مبرهن است
حاجت نیایدش به دلیلی و حاجتی
کاقبال او شناخته چون روز روشن است
بر قدّ بخت او سَلَبی دوخته است چرخ
[...]
صدرا! بدان خدای که مرغ ثناش را
در کام سالکان طریقت نشیمن است
گامی فراخ در ره حکمش همی رود
این چرخ تنگ بسته که چون کره توسن است
راتب ده وجد که بر خوان قدرتش
[...]
صاحبقرآنی تو فلک را مبرهن است
سلطان نشانی تو در آفاق روشن است
هنگام نام دعوی مردی کند مطرز
در روز نام و ننگ و فتوت کم از زن است
هرجا که فتنه ئیست در اوش منزل است
هر جا که سفله ئیست بر اوش مسکن است
گر بغض نقطه ئیست دل اوش دایره ست
[...]
ما را به روی دوست شب تیره روشن است
خود زلف و روی او شب و روزی معیّن است
در شب گر آفتاب نبینند پس چرا
بر روز روشنش شب تاری مبیّن است
در آرزوی آن که ببینم خیال او
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۷۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.