گنجور

 
مجد همگر

هنگام نام دعوی مردی کند مطرز

در روز نام و ننگ و فتوت کم از زن است

هرجا که فتنه ئیست در اوش منزل است

هر جا که سفله ئیست بر اوش مسکن است

گر بغض نقطه ئیست دل اوش دایره ست

ور خبث جوهریست تن اوش معدن است

سگ نفس و سگ نژاد و سگ افعال و سگ دل است

بدفعل و بدنهاد و بداخلاق و بدظن است

از شست طبع تیر هجا می زنم بر او

دانی که چیست شعر من امروز سگ زن است