ای نَفس ، اگر از درِ معنی به در آیی،
از صحبت ظاهر به حقیقت بگرایی
عزلت بگزینی ز همه خلق چو عنقا
نه بلبل شیدا که به هر گل بسرایی
آن روز نماید به تو رخ شاهد معنی
کز کسوت صورت به حقیقت به در آیی
چون میوه تو نیست به جز حسرت و حرمان
گیرَم تو هم ، ای نخلِ محبّت به در آیی
ای آنکه ملامت کنی ارباب نظر را
هشدار! مبادا که به تیر نظر آیی
ای ناوک مژگان بتان از چه کمانی
کز شست رهانا شده اندر جگر آیی
آشفته از آن زلف پریشان چه شنیدی
کِامروز ، ز هر روز تو آشفتهتر آیی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به نفس انسانی اشاره میکند و او را به جستوجوی معانی عمیق و حقیقی دعوت میکند. اگر نفس از مظاهر ظاهری فاصله گیرد و به درونخود نگاهی عمیقتر داشته باشد، از همه چیز جدا میشود و به حقیقت پی میبرد. شاعر به جای بلبل شیدا که به گلها میتازد، از عنقا (مرغی افسانهای) صحبت میکند که در انزوا به سر میبرد. او به عشق و محبت اشاره میکند که اگر به حقیقت نرسید، تنها حسرت و حرمان به جا میگذارد. در ادامه، شاعر به افرادی که دیگران را محکوم میکنند هشدار میدهد که باید مراقب باشند تا خود را در دام نگاه دیگران نیندازند. در انتها، او به معشوقی با زلف پریشان اشاره میکند که بر زندگی عاشق تأثیر میگذارد و این تغییر حالت او را آشفتهتر میکند. در مجموع، شعر به جستوجوی معنای عمیق زندگی و محبت و نیز هشدار نسبت به ملامت و تعلقات دنیوی میپردازد.
هوش مصنوعی: ای جان، اگر به عمق معانی دست یابی، از گفتوگوهای سطحی و ظاهری به واقعیتهای عمیقتر رو بیاور.
هوش مصنوعی: اگر از همه مردم دوری اختیار کنی، مانند مرغی افسانهای و تنها زندگی کنی، بهتر است تا اینکه مانند بلبل عاشق، در هر گلی خوش بخوانی و وابسته به دیگران باشی.
هوش مصنوعی: آن روزی که معشوق به تو رخ مینماید، حقیقتی را از پشت ظواهر نشان میدهد که تو را به عمق وجودش و فراتر از ظاهرش خواهد رساند.
هوش مصنوعی: چون از عشق تنها حسرت و آرزو برایم مانده است، ای نخل محبت، بیا و از زندگیام خارج شو.
هوش مصنوعی: ای کسی که دیگران را به خاطر دیدگاهشان مورد عتاب قرار میدهی، مراقب باش! مبادا که خودت نیز به هدف نگاه و قضاوت قرار بگیری.
هوش مصنوعی: ای تیرکمان مژگان زیبای بتان، چرا از کمانی که در دست خودت است، به دل من شلیک میکنی و موجب درد و رنج میشوی؟
هوش مصنوعی: آشفته بودن از گیسوی بینظم معشوقهات را چه به یاد داری؟ امروز به نسبت روزهای دیگر، تو همچنان پریشانتر خواهی آمد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوش آنکه کشی باده و از خانه برآیی
مستان و غزلخوان به سر رهگذر آیی
من کز خبر آمدنت حال ندارم
حالم چه بود گر به سر و بیخبر آیی؟
بهر نگهی چند شب و روز نشینم
[...]
در طور دلم نورصفت جلوهگر آیی
شب شعله شوی باز و چو شمعم به سر آیی
سودا نهمت نام و یا عشق کدامی
هر روزه به رنگ دگری جلوهگر آیی
گه بانگ انا الحق به سر دار برآری
[...]
تا کی رودم خون دل از هر مژه چون جوی
تا بو که تو چون سرو خرامان بِبَرآئی
بیمار غمت جان به لب و دل نگران است
شاید که به آئین طبیبان بدر آئی
من شمع صفت گریه کنان جان دهم از شوق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.