آمد گه آن که بوی گلزار
منسوخ کند گلاب عطار
خواب از سر خفتگان به دربرد
بیداری بلبلان اسحار
ما کلبه زهد برگرفتیم
سجاده که میبرد به خمار
یک رنگ شویم تا نباشد
این خرقه سترپوش زنار
برخیز که چشمهای مستت
خفتهست و هزار فتنه بیدار
وقتی صنمی دلی ربودی
تو خلق ربودهای به یک بار
یا خاطر خویشتن به ما ده
یا خاطر ما ز دست بگذار
نه راه شدن نه روی بودن
معشوقه ملول و ما گرفتار
هم زخم تو به چو میخورم زخم
هم بار تو به چو میکشم بار
من پیش نهادهام که در خون
برگردم و برنگردم از یار
گر دنیی و آخرت بیاری
کاین هر دو بگیر و دوست بگذار
ما یوسف خود نمیفروشیم
تو سیم سیاه خود نگه دار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مفاهیمی چون عشق، بیداری و زهد اشاره دارد. شاعر به تغییراتی در احساسات و وضعیت خود میپردازد و میگوید که در دنیای عشق، عطر گلزار میتواند بر خاصیت گلاب عطار غلبه کند. او از خفتگان بیدار میشود و به بیداری بلبلان در سحر میپردازد. شاعر به زهد خود اشاره میکند و از رنگی شدن در عشق صحبت میکند و میگوید که باید از زهد و ریا دور شد. عاشقانه به معشوقهاش دعوت میکند تا احساساتش را با او شریک کند و در نهایت بر این نکته تأکید میکند که هیچ چیز را به خاطر دنیای مادی و آخرت نخواهد فروخت، بلکه عشق را به عنوان ارزش اصلی خود میداند.
هوش مصنوعی: زمان آن رسیده است که عطر گلستان دیگر قدیمی شود و گلاب عطار به پایان برسد.
هوش مصنوعی: بلبلان در سحرگاهان با آوازهای دلنواز خود، خواب را از سر کسانی که خوابآلود هستند، میربایند و آنها را به بیداری دعوت میکنند.
هوش مصنوعی: ما زندگی ساده و زاهدانهای انتخاب کردهایم که در آن، فرش عبادت به دمی از شادی و خوشحالی میانجامد.
هوش مصنوعی: بیا یکسان و هماهنگ شویم تا این پوشش و ظاهر فریبنده باعث فاصلهمان از هم نشود.
هوش مصنوعی: بیدار شو، زیرا چشمان بیخبر تو بستهاند و هزاران مشکل و فتنه در حال بیدار شدن هستند.
هوش مصنوعی: وقتی که تو دل کسی را به خود مشغول کردی، انگار که همه مردم را در یک لحظه تحت تأثیر قرار دادی.
هوش مصنوعی: یا اینکه دل و فکر خود را به ما بسپار، یا اینکه دل ما را از خود برهان.
هوش مصنوعی: هیچ راهی برای رسیدن به محبوب وجود ندارد و خود او نیز از ما خسته و مأیوس است، در حالی که ما همچنان در این وضعیت گرفتار ماندهایم.
هوش مصنوعی: من زخمهای تو را میپذیرم و دردهایی که به من میزنی را تحمل میکنم، و بار سنگین عشق تو را هم بر دوش خود حس میکنم.
هوش مصنوعی: من تصمیم گرفتهام که حتی اگر جانم به خطر بیفتد، از عشق و دلبستم دور نشوم.
هوش مصنوعی: اگر دنیای خوب و آخرت نیکو را به من بدهی، هر دو را میپذیرم و دوستت را کنار میگذارم.
هوش مصنوعی: ما به هیچ قیمتی ارزش خود را نمیفروشیم، تو هم از داراییهای خود محافظت کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همین شعر » بیت ۱۲
ما یوسف خود نمیفروشیم
تو سیم سیاه خود نگه دار
ما یوسف خود نمیفروشیم
تو جان عزیز خود نگهدار
فدای آن قد و زلفش که گویی
فرو هشته است از شمشاد شمشار
آن طره مشکریز دلدار
کرده است مرا به غم گرفتار
گر بنده به خدمتت نیامد
زو منت بی شمار میدار
ور یک دو سه روز کرد تقصیر
در خدمت تو عبث مپندار
زیرا که تو کعبه جلالی
[...]
عاجز شدم از گرانی بار
طاقت نه چگونه باشد این کار
بردار صراحیی ز خمار
بربند به روی خرقه زنار
با دردکشان دردپیشه
بنشین و دمی مباش هشیار
یا پیش هوا به سجده درشو
[...]
بر هر ذره ای که در جهانست
منت دارد هزار خروار
بی دفتر ملک او زمانه
از پشت شکم کند چو طومار
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.