گنجور

 
کمال خجندی

اهل دل زلف درازت رشته جان گفته‌اند

زین حدیثم بوی جان آمد که ایشان گفته‌اند

تا دهانت نیست پیدا وز نظرها شد نهان

خرده‌بینان وصف آن پیدا و پنهان گفته‌اند

زآن دهان چون شکر هر گه حدیث آمد به لب

از لطافت آن سخن شیرین و خندان گفته‌اند

قامتی همچون الف داری و ابرویی چو نون

در تو هر آنی که گفتند از پی آن گفته‌اند

وصف آن زلف و دهان سوداییان تنگدل

نیک نامفهوم و بیش از حد پریشان گفته‌اند

در چمن برخاستست از سرو فریاد و فغان

تا از آن بالا حدیثی عندلیبان گفته‌اند

گفته‌های نسته از شوق جمال او کمال

هر چه مرغان خوش‌الحان در گلستان گفته‌اند

 
 
 
سعدی

عیب جویانم حکایت پیش جانان گفته‌اند

من خود این پیدا همی‌گویم که پنهان گفته‌اند

پیش از این گویند کز عشقت پریشانست حال

گر بگفتندی که مجموعم پریشان گفته‌اند

پرده بر عیبم نپوشیدند و دامن بر گناه

[...]

ابن یمین

شادباش ای دل که حالت پیش جانان گفته اند

ماجرای درد تو یکیک بدرمان گفته اند

شوق بلبل پیش گل یکسر حکایت کرده اند

حالت پروانه را با شمع رخشان گفته اند

این چه دولت بود یارب کز چنین مور ضعیف

[...]

آشفتهٔ شیرازی

صحبتی از جان مگر در پیش جانان گفته‌اند

نور پیدا را حدیث از نار پنهان گفته‌اند

قصه دل‌های زار عاشقان با زلف تو

گرچه جمعی گفته‌اند اما پریشان گفته‌اند

سر بلند است ار سرش بر دار یاسا می‌زند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه