لاابالی چه کند دفتر دانایی را
طاقت وعظ نباشد سر سودایی را
آب را قول تو با آتش اگر جمع کند
نتواند که کند عشق و شکیبایی را
دیده را فایده آن است که دلبر بیند
ور نبیند چه بود فایده بینایی را
عاشقان را چه غم از سرزنش دشمن و دوست
یا غم دوست خورد یا غم رسوایی را
همه دانند که من سبزهٔ خط دارم دوست
نه چو دیگر حیوان سبزه صحرایی را
من همان روز دل و صبر به یغما دادم
که مقید شدم آن دلبر یغمایی را
سرو بگذار که قدی و قیامی دارد
گو ببین آمدن و رفتن رعنایی را
گر برانی نرود ور برود باز آید
ناگزیر است مگس دکه حلوایی را
بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس
حد همین است سخندانی و زیبایی را
سعدیا نوبتی امشب دهل صبح نکوفت
یا مگر روز نباشد شب تنهایی را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و احوالات عاشقان است. شاعر به لاابالیهایی که از نصیحت و وعظ فاصله میگیرند اشاره دارد و میگوید که عشق و صبر نمیتوانند با آتش و آب جمع شوند. او تأکید میکند که چشمها تنها زمانی فایده دارند که معشوق را ببینند و در غیر این صورت بینایی بیفایده است. عاشقان از سرزنش دیگران نترسند و غمهای گوناگون را تحمل کنند. شاعر به محبت و تعلق خود اشاره میکند و بیان میکند که روزی دل و صبرش را به خاطر معشوق داده است. او همچنین به ناپایداری زیباییها و بزرگداشت لحظات حضور معشوق اشاره میکند. در نهایت، شاعر با یادآوری اینکهشاید شب تنهایی در دل شب ابدی باشد، بیان میکند که هر شب باید به امید صبح فردا زندگی کرد.
لاابالی:فعل مضارع منفی صیغه متکلم وحده از مصدر مبالاة، بی پروا و بی ترس، بی قید/ وعظ:پند و نصیحت / سودا: یکی از اخلاط اربعه که غلبه ی آن موجب عشق و هوس و خیال (مالیخولیا) می شود/ سر سودایی : سر سودازده و گرفتار عشق. // ایهام : سر سودایی 1 - ترکیب وصفی (که پارادوکس به وجود می آورد.) 2- ترکیب اضافی(سر انسان سودازده). / معنی: دفتر دانش و دانایی به کار عاشق بی پروا نمی آید؛ همچنانکه سر سودازده تاب شنیدن نصیحت را ندارد. - منبع : شرح غزلهای سعدی
تضاد: آب و آتش، عشق و شکیبایی. / معنی: اگر بتوانی در کلام یا پندار خویش آب و آتش را در کنار هم قرار دهی(ضدّین را آشتی دهی،) هرگز نمیتوانی میان عاشقی و شکیبایی آشتی برقرار کنی. - منبع : شرح غزلهای سعدی
جناس اشتقاق: دیده، بیند، نبیند، بینایی. // معنی: فایده چشم روشن این است که به یاری آن دلبر را ببیند؛ وگرنه در بینایی فایده ای وجود ندارد. - منبع : شرح غزلهای سعدی
تضاد: دشمن، دوست. / معنی: عاشقان از ملامت خودی و بیگانه بیمی ندارند؛ زیرا عاشق یا باید غم دوست را تحمّل کند یا غم رسوایی را. - منبع : شرح غزلهای سعدی
خط: موهای تازه رسته ای که گرد رخسار خوب رویان بر آمده باشد. / تشبیه: خط به سبزه (اضافه تشبیهی). / معنی: همه می دانند که من خط سبز مانند چهره ی نگار را که تازه رسته است، دوست می دارم؛ نه همانند آدمیان دیگر که سبزه ی صحرایی را دوست دارند. ( حیوان به قرینه ی سبزه ایهامی هم به چهار پا داردکه از عشق بی خبر و سرگرم سبزه ی صحرایی است.) - منبع : شرح غزلهای سعدی
مقیّد: اسیر و دلبسته/ دلبر یغمایی : دلبر غارتگر و یغماپیشه، و نیز یغما نام شهری است در ترکستان که به داشتن معشوقان زیبارو معروف است. / جناس تام: بین دو ((یغما)) / ایهام: دلبر یغمایی 1- دلبر یغماگر 2- دلبر اهل یغما. / معنی: من همان روزی که پای بند و دلبسته ی آن زیبا روی یغمایی و غارتگر دل شدم، دل و صبرم به تاراج رفت. - منبع : شرح غزلهای سعدی
گذاشتن:رها کردن/ رعنا:زیبا و خوب رو. / معنی: سرو را با وجود آنکه قد و قامتی کشیده دارد، رها کن و به او بگو که به جلوه گری های زیبا و حرکات موزون نگار ما بنگر. - منبع : شرح غزلهای سعدی
دکّه ی حلوایی: دکان حلوا فروش و شیرینی فروش. / تناسب: مگس، دکّه ی حلوایی/ ایهام تناسب: بین ((باز)) در معنای غیر منظورش با ((مگس)) / استعاره ی مرکّب: تمام بیت. / معنی: اگر مگس را از دکّان شکرفروش برانی نمی رود، اگر هم برود، ناچار باز میگردد؛ زیرا مگس چاره ای جز گرد حلوا گشتن ندارد؛ یعنی ای معشوق، مرا از خود مران؛ زیرا بی تو زیستن نمی توانم. - منبع : شرح غزلهای سعدی
حدیث: سخن، در اینجا شعر و شاعری، سخنوری/ حسن: جمال و زیبایی/ حد: اندازه و مقدار. / لفّ و نشر مرتّب: حدیث با سخندانی، حسن با زیبایی/جناس زاید: حدیث، حد. / معنی: هیچ کس قادر نیست چیزی بر سخنوری و شاعری من و زیبایی و ملاحت تو بیفزاید؛ چرا که نهایت سخندانی و زیبایی همین است که من و تو داریم. - منبع : شرح غزلهای سعدی
نوبت: ((نواختن دهل و نای و امثال آن روزی چند بار در ساعات معلوم بر درِ پادشاهان و امرا.)) (لغت نامه) / نوبتی: منسوب به نوبت، نقاره چی و دهل زن/ مگر: آیا. / تضاد: شب و روز، امشب و صبح/ تناسب: نوبتی و دهل. / معنی: آیا امشب بر خلاف عادت، دهل زن طبل بیداری فرو نمی کوبد؟ یا شب فراق و تنهایی صبحی از پی ندارد؟ - منبع : شرح غزلهای سعدی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
مکن ای دوست ملامت من سودایی را
که تو روزی نکشیدی غم تنهایی را
صبرم از دوست مفرمای که هرگز با هم
اتفاقی نبود عشق و شکیبایی را
مطلب دانش از آن کس که بر آب دیده
[...]
هر که بیند رخ آندلبر یغمائی را
نکند هیچ ملامت من شیدائی را
جان زیان کرد دلم بر سر بازار غمش
وینزمان سود بود این دل سودائی را
دلبرا زلف تو عیسی دم و زنار و شست
[...]
ای سعادت زپی زینت و زیبایی را
بافته بر قد تو کسوت رعنایی را
عشق رویت چو مرا حلقه بزد بر در دل
شوق از خانه به در کرد شکیبایی را
گر ببینم رخ چون شمع تو ای جان بیمست
[...]
گر بری چون سر زلف این دل سودایی را
با پای بوس تو کشد این دل شیدایی را
من ازین در نروم زانکه بجانی نرسد
هیچکاری به طلب عاشق هر جایی را
روی ننموده گرفتم که روی از بر ما
[...]
به صبوری بفریبم دل شیدایی را
در جگر بند کنم ناله صحرایی را
دم ز انکار محبت زدم و بد کردم
نه که این باد بریزد گل رسوایی را
باغبان خواست که حیران گل و خار شویم
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.