غزل ۱۳۳
خیال روی توام دوش در نظر میگشت
وجود خستهام از عشق بیخبر میگشت
همای شخص من از آشیان شادی دور
چو مرغ حلق بریده به خاک بر میگشت
دل ضعیفم از آن کرد آه خون آلود
که در میانه خونابه جگر میگشت
چنان غریو برآورده بودم از غم عشق
که بر موافقتم زهره نوحه گر میگشت
ز آب دیده من فرش خاک تر میشد
ز بانگ ناله من گوش چرخ کر میگشت
قیاس کن که دلم را چه تیر عشق رسید
که پیش ناوک هجر تو جان سپر میگشت
صبور باش و بدین روز دل بنه سعدی
که روز اولم این روز در نظر میگشت
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | بدایع | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
تصاویر مرتبط در گنجینهٔ گنجور
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
7 نوشته:
چنان غریو برآورده بودم از غم عشق
که بر موافقتم زهره نوحه گر میگشت
از غم عشق چنان فریادی برآوردم و گریستم که زهره=ناهید که نماد شادی و طرب است با من به سوگ نشست
👆⚐
7 نوشته:
همای شخص من از آشیان شادی دور
چو مرغ حلق بریده به خاک بر میگشت
چو مرغ حلق بریده به خاک (در) میگشت
همای شخص من=جان کالبد من
چنان وجودم از شادی دور افتاده بود که همچون مرغ گلو بریده ای که در خاک می غلتد در حال جان کندن بودم
👆⚐
7 نوشته:
همای شخص من از آشیان شادی دور
چو مرغ حلق بریده به خاک بر میگشت
همای=مرغ خوب،مرغ فرخنده
هوماک
هو=خو=خوب(هوتن،هوتخش)
ماک=مرغ ماکیان=مرغان
👆⚐
7 نوشته:
چنان غریو برآورده بودم از غم عشق
که بر موافقتم زهره نوحه گر میگشت
آوای غم عشقم چنان بود که زهره نیز (خدای شادی) با من همنوا شده بود.
👆⚐