دلم به کوی تو هر شام تا سحر میگشت
سحر چو میشد از آن کو به ناله بر میگشت
پس از مجاهده چون همدم تو میگشتم
دل از مشاهده مدهوش و بی خبر میگشت
به آرزوی تو یک قوم کو به کو میرفت
به جستجوی تو یک شهر در به در میگشت
به طرهٔ تو کسی میکشید دست مراد
که هم چو گوی ز چوگان او به سر میگشت
شب فراق تو در خون خویش میخفتم
ز بس که هر سر مویم چو نیشتر میگشت
غم تو هر چه فزونش به نیشتر میزد
ارادت دل صد پاره بیشتر میگشت
دهان نوش تو را چون خیال میبستم
لعاب در دهنم نشهٔ شکر میگشت
شبی که از غم روی تو گریه میکردم
تمام روی زمین ز آب دیده تر میگشت
فغان که شد سر کویی گذر فروغی را
که هر طرف پدری از پی پسر میگشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این قطعه احساس عمیق و دردناک خود را از فراق محبوب بیان میکند. او از شوق و اشتیاق به سوی محبوبی میشتابد و در این مسیر، دلش به شدت دلتنگ و مدهوش میشود. افراد دیگر نیز در جستجوی محبوب همچون او دچار سختی و زحمت میشوند. غم و عشق به محبوب باعث رنج و عذاب وی میشود و هر لحظه از دوری او برایش سختتر میگذرد. او به تصویر زیبایی از محبوب میاندیشد و حتی در شبهایی که به یاد او اشک میریزد، زمین را از آب دیدههایش تر میکند. در نهایت، فراق محبوبش را توصیف میکند که نه تنها خودش بلکه دیگران نیز از این فقدان رنج میبرند.
هوش مصنوعی: دل من هر شب تا صبح در خیابان تو پرسه میزد، و وقتی صبح میشد، از آن کوچه به ناله و زاری برمیگشت.
هوش مصنوعی: پس از تلاش و زحمت، وقتی که به همراه تو میبودم، دلم از دیدن تو سرشار از شگفتی و بیخبر از همه چیز میشد.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به آرزوی تو، گروهی از مردم در هر گوشهای سرگردان بودند و به دنبال تو در هر خیابانی و محلهای میگشتند.
هوش مصنوعی: کسی به زیبایی و جذابیت موی تو دراز میکشید و آرزو میکرد که مانند گوی که در بازی چوگان به دورش میچرخد، دور آن بچرخد.
هوش مصنوعی: در شب جدایی از تو، به شدت غمگین و در درد و رنج بودم، تا جایی که هر یک از موهایم مانند تیغ تیز مینمود.
هوش مصنوعی: غم تو هرچه بیشتر میشد، دل من به خاطر عشق و ارادتی که به تو داشتم، بیشتر و بیشتر درد میکشید و احساس ضعف میکرد.
هوش مصنوعی: زمانی که به یاد لبهای شیرین تو میافتم، حس میکنم که در دهانم مثل شکر میشود و طعمی خوشایند به خود میگیرد.
هوش مصنوعی: شبی که به خاطر غم تو اشک میریختم، زمین به خاطر اشکهایم کاملاً خیس و مرطوب شده بود.
هوش مصنوعی: آه و فریاد که در کجا گذر فروغی بود! جایی که در هر سو، پدران به دنبال فرزندانشان میگشتند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو ابر زلف تو پیرامن قمر میگشت
ز ابر دیده کنارم به اشک تر میگشت
ز شور عشق تو در کام جان خسته من
جواب تلخ تو شیرینتر از شکر میگشت
خوی عذار تو بر خاک تیره میافتاد
[...]
دلی که روز و شبان از پی نظر میگشت
ز زخم تیزنظر دوش بیخبر میگشت
کسی که پا نکشیدی ز کعبه در همه عمر
به طوف میکده میدیدمش به سر میگشت
بلی مسیر قمر عقربست و این عجبست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.