گنجور

 
صفای اصفهانی

بسکه شدم سالها معتکف کوی دوست

کس ندهد امتیاز روی من از روی دوست

در حرم دلنواز از دل و جان بی نیاز

هست سر من بناز بر سر زانوی دوست

هندو و خورشید من هر دو بدار دلست

گونه خورشید یار طره هندوی دوست

صید دل ما کند از مژه این مژه نیست

پنجه شیر نرست در کف آهوی دوست

ناوک او دل شکار باشد و هست آشکار

از دل مجروح من قوت بازوی دوست

جان من مرده دل زنده و جاوید شد

کز حرکات نسیم می شنوم بوی دوست

شد ز حدیث خوشت مشکوی من مشکبار

بوده ئی ای همنفس دوش بمشکوی دوست

از من و دل شد قرار تا که فکندیم بار

من بسر کوی دل دل بسر کوی دوست

سنبل بستان دل طره دلبند یار

سرو لب جوی چشم قامت دلجوی دوست

مو بسرم خار شد سر بتنم بار شد

همسر اغیار شد تا گل خودروی دوست

شب همه شب خفته است مار بپهلوی من

کان سر زلف چو مار خفته بپهلوی دوست

بر سر و بر پای دل شعله زد و حلقه شد

مشعله عشق یار سلسله موی دوست

همره زیبا و زشت در حرم و در کنشت

هست بهر جا روم روی دلم سوی دوست

نیست بکون و مکان گوشه ئی و نغمه ئی

جز سر بازار عشق غیر هیاهوی دوست

من که بسحر حلال معجز عیسی کنم

برد بدستان دلم نرگس جادوی دوست

هر که تو بینی وطن یافته در گوشه ئی

موطن جان صفاست گوشه ابروی دوست

 
 
 
سعدی

آب حیات من است خاک سر کوی دوست

گر دو جهان خرمیست ما و غم روی دوست

ولوله در شهر نیست جز شکن زلف یار

فتنه در آفاق نیست جز خم ابروی دوست

داروی مشتاق چیست زهر ز دست نگار

[...]

حکیم نزاری

آفتِ جانِ من است طرّۀ جادوی دوست

کرد مرا جفتِ غم طاقِ دو ابرویِ دوست

رهزنِ خون ریز کیست غمزۀ غمّاز یار

دامِ دل آویز چیست حلقۀ گیسویِ دوست

غارتِ جان می کند در حرمِ دل مگر

[...]

امیرخسرو دهلوی

عمر به پایان رسید در هوس روی دوست

برگ صبوری کراست بی رخ نیکوی دوست

گر همه عالم شوند منکر ما، گو، شوید

دور نخواهیم شد ما ز سر کوی دوست

قبله اسلامیان کعبه بود در جهان

[...]

محیط قمی

غیرت طوبی بود، قامت دلجوی دوست

رشک ریاض جنان، خاک سر کوی دوست

قید غلایق گسست، قوّت بازوی عشق

حجاب هستی به سوخت، تجلّی روی دوست

سلسلهٔ کائنات، جمله به رقصند و هست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه