بخش ۱ - سر آغاز: شبی زیت فکرت همی سوختم
بخش ۲ - حکایت: مرا در سپاهان یکی یار بود
بخش ۳ - حکایت تیرانداز اردبیلی: یکی آهنین پنجه در اردبیل
بخش ۴ - حکایت طبیب و کرد: شبی کردی از درد پهلو نخفت
بخش ۵ - حکایت: یکی روستایی سقط شد خرش
بخش ۶ - حکایت: شنیدم که دیناری از مفلسی
بخش ۷ - حکایت: فرو کوفت پیری پسر را به چوب
بخش ۸ - حکایت مرد درویش و همسایه توانگر: بلند اختری نام او بختیار
بخش ۹ - حکایت: یکی پیر درویش در خاک کیش
بخش ۱۰ - حکایت کرکس با زغن: چنین گفت پیش زغن کرکسی
بخش ۱۱ - حکایت: چه خوش گفت شاگرد منسوج باف
بخش ۱۲ - مثل: شتر بچه با مادر خویش گفت:
بخش ۱۳ - گفتار اندر اخلاص و برکت آن و ریا و آفت آن: عبادت به اخلاص نیت نکوست
بخش ۱۴ - حکایت: شنیدم که نابالغی روزه داشت
بخش ۱۵ - حکایت: سیهکاری از نردبانی فتاد