چه خوش گفت شاگرد منسوج باف
چو عنقا بر آورد و پیل و زراف
مرا صورتی بر نیاید ز دست
که نقشش معلم ز بالا نبست
گرت صورت حال بد یا نکوست
نگارندهٔ دست تقدیر، اوست
در این، نوعی از شرک پوشیده هست
که زیدم بیازرد و عمروم بخست
گرت دیده بخشد خداوند امر
نبینی دگر صورت زید و عمرو
نپندارم ار بنده دم در کشد
خدایش به روزی قلم در کشد
جهانآفرینت گشایش دهاد
که گر وی ببندد، که داند گشاد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
این متن گفتگوی یک شاگرد بافنده است که میگوید بجز نقشهایی که استاد از بالا میبندد، نمیتواند بزند. شاعر در ادامه به موضوع شرک و توحید پرداخته است و در پایان برای مخاطب و خواننده، گشایش و لطف الهی آرزو کردهاست.
شاگرد منسوج باف چه درست گفت وقتیکه داشت هُما و زرافه و فیل نقش میزد.
هیچ طرح و صورتی نمیتوانم بزنم بجز آنها که استاد از بالا بست.
هوش مصنوعی: اگر حال تو خوب یا بد است، نویسندهی سرنوشت تو همان خداست.
در گفتن اینکه «زید مرا آزرد» یا «عمرو مرا زد» نوعی شرک خفی و پوشیده هست.
اگر خداوند به تو بینش عطا کند، دیگر هیچگاه صورت و ظاهر زید و عمرو را نخواهی دید.
نپندارم ار بنده دم در کشد، خدا روزیاش را ندهد
پروردگار بهتو گشایش بدهد؛ زیرا اگر او ببندد، چهکسی میتواند بگشاید؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
# «که داند» «نشاید» خوانده شده.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.