گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
رهی معیری

جان بابا، هرشب این دیوانه‌دل

با من شوریده‌سر در گفت‌وگوست

کز چه دارد، مرد عامی حق رأی

لیک زن با صد هنر محروم از اوست

مرد و زن را در طبیعت فرق نیست

فرقشان در علم و فضل و خلق و خوست

مرد نادان در شمار چارپاست

مغز خالی کم‌بهاتر از کدوست

بانوی عالم به از بی‌مایه مرد

«دشمن دانا به از نادان دوست»

خار و خس را، چون در این گلشن بهاست

گل چرا بی‌قدر با صد رنگ و بوست

از چه حق رأی دادن نیستش

آن که، جان را گر بگیرد حق اوست