باز چه شد که با من او هیچ سخن نمیکند
ور گله ازو کنم گوش به من نمیکند
رسم قدیم باشد این هرکه گرفت یار نو
یاد دگر ز صحبت یار کهن نمیکند
بیتو ز بس فتادهام از نظر جهانیان
آینه گر شوم کسی روی به من نمیکند
کس نکند جز آشنا فهم زبان آشنا
از چه به من نگاه او هیچ سخن نمیکند
در ره لشکر غمت کیستم آنکه خانهام
بسکه خراب شد در او جغد وطن نمیکند
زآنچه ز محنت وطن میکشم آگه ار شود
مرغ اسیر در قفس یاد چمن نمیکند
مژده وصل او اگر در ته خاک بشنود
روز جزا کسی برون سر ز کفن نمیکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از غم و تنهایی خود صحبت میکند و احساس میکند که محبوبش دیگر با او سخن نمیگوید. او به یادآوری معشوقه قدیمی خود اشاره میکند و میگوید که وقتی کسی یار جدیدی میگیرد، دیگر به یاد یار کهن نمیافتد. شاعر به شدت از دوری معشوق آزار میبیند و میگوید حتی تصویری از خود در آینه ندارد که کسی به او توجه کند. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که هیچکس غیر از آشنا زبان او را نمیفهمد و به یاد وطن و مشکلاتش نیز اشاره میکند که او را رنج میدهد.
هوش مصنوعی: چرا او دیگر هیچ صحبتی با من نمیکند؟ حتی وقتی از او شکایت میکنم، به حرفهای من گوش نمیدهد.
هوش مصنوعی: این یک قانون قدیمی است که هر کسی اگر یار جدیدی پیدا کند، دیگر به یاد صحبتهای یار قدیمیاش نمیافتد.
هوش مصنوعی: بدون تو، به قدری از چشم مردم افتادهام که حتی اگر آینه شوم، هیچکس به من نگاه نمیکند.
هوش مصنوعی: فقط آشناها میتوانند زبان و رفتار یکدیگر را درک کنند؛ با این حال، من نمیتوانم بفهمم که او به من نگاهی میاندازد، چرا که او هیچ صحبتی با من نمیکند.
هوش مصنوعی: در مسیر غمهای تو، من کیستم؟ خانهام آنقدر ویران شده است که جغد، نشانه بیخبری و ناامیدی، در آن جا نمیزند.
هوش مصنوعی: اگر پرندهای که در قفس اسیر است از درد و رنج وطن من باخبر شود، دیگر به یاد باغ و گلزار نمیافتد.
هوش مصنوعی: اگر کسی در روز قیامت بشنود که از وصال او مژدهای به گوش میرسد، حتی اگر در دل خاک هم باشد، نمیتواند سرش را از کفن بیرون بیاورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سروِ چَمانِ من چرا میلِ چمن نمیکند؟
همدمِ گل نمیشود یادِ سَمَن نمیکند
دی گِلِهای ز طُرِّهاش کردم و از سرِ فُسوس
گفت که این سیاهِ کج، گوش به من نمیکند
تا دلِ هرزه گَردِ من رفت به چینِ زلفِ او
[...]
اشک دمی جدایی از خانه تن نمیکند
سیل خراب میکند لیک وطن نمیکند
بار غم فراق تو بس که شکسته پیکرم
داغ به سینهام کنون تکیه به من نمیکند
آه ز شرح حال ما بسته زبان خویش را
[...]
جان غریب ازین جهان میل وطن نمیکند
شد چو عقیق نامجو یاد یمن نمیکند
عشق مگر به جذبهای از خودیم برآورد
چاره یوسف مرا دلو و رسن نمیکند
بیخبری ز پای خم برد به سیر عالمم
[...]
بولهوس از سبک سری حفظ سخن نمیکند
در قفس حبابها، باد وطن نمیکند
لب مگشای چون صدف تا گهر آوری به کف
گوش طلبکهکارگوش هیچ دهن نمیکند
قطره محیط میشود چون ز سحاب شد جدا
[...]
غنچه و سرو کار آن قد و دهن نمی کند
سرو نمی خرامد و غنچه سخن نمی کند
بیش ز من به یار نو مهر کند که از وفا
یار نو آنچه می کند یار کهن نمی کند
دعوی دوستی به من دارد و می کشد مرا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.