نه خود با من جفا آن بی وفا کرد
که با هرکس وفا کردم جفا کرد
کجا بیگانه با بیگانه این جور
کند کان آشنا با آشنا کرد
نبندد هیچ کس زین پس به او دل
به جان من بگویم گر چها کرد
به تیغ جور خونم بی گنه ریخت
نه شرم از خلق و نه خوف از خدا کرد
جفا بین کان طبیعت بی وفا چون
به درد و داغ خویشم مبتلا کرد
نه داغم را نمود از مرهمی به
نه دردم را به درمانی دوا کرد
جدا گردد رفیق از یار هر کس
من و یار مرا از هم جدا کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز رویم آب خوبی را جدا کرد
بلورین سرو قدّم را دوتا کرد
جهان از جان شیرینش جدا کرد
به شیرین هم جهان هم جان رها کرد
در آخر جان و تن از هم جدا کرد
ترا در خاک ره چون توتیا کرد
چو او بر دیدهٔ منعم جفا کرد
سپهر از دیدهٔ جانش سزا کرد
گرفت و روی خود سوی هوا کرد
بر آن قصاب بسیاری دعا کرد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.