از باد زلف تو چو شکن درشکن شود
یارب مباد اینکه دلم بیوطن شود
باید ز عشق قوت بازو نه هر کسی
کافتاد تیشهای بکفش کوهکن شود
عشقم رهاند از غم دنیا که دیده است
داغ نوی که مرهم داغ کهن شود
عمریست تلخ کامم ازین حسرت و نشد
یکبوسه قسمتم ز تو شیرین دهن شود
جز عجز ناید از من و جز سرکشی ز یار
گرمن توانم او شوم او نیز من شود
غافل مشو ز مرک که خیاط دهر دوخت
بهر که جامهای که نه آخر کفن شود
زآن رفتم از درت که مبادا ز نالهام
عشرتسرای کوی تو بیتالحزن شود
زاهد مخوان ز کفر بدینم که شد چو وقت
دستی که بتتراش بود بتشکن شود
مشتاق رفت آخر از آن کو ز جور غیر
نالان چو بلبلی که برون از چمن شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر دل که گرم از آتش پنهان من شود
گر کافر فرنگ بود بت شکن شود
از دل که بگسلم گره ی غم ز تیر آه
تبخاله یی زند سر و مهر دهن شود
مجنون کجا و همدمی بلبلان باغ
[...]
خط چون سپاه حسنِ تو را صف شکن شود
ریشِ تو مرهمِ دلِ پرداغِ من شود
ابرو به گوشه ای رود از ملک دلبری
چشمی که بود میکده، بیت الحزن شود
عادت به صبر ، عاشق رنجیده را مده
[...]
وقت است از شکوفه چمن سیمتن شود
هر خار خشک یوسف گل پیرهن شود
دست نگار بسته شود هر کف زمین
هر گوشه دلپذیر چو کنج دهن شود
از مظهر جلال شود جلوه گر جمال
[...]
روزی که یار مست برون از چمن شود
بلبل غریب گردد و گل بی وطن شود
گر در چمن حدیث لبش در میان نهم
گل گوید آنقدر که سراپا دهن شود
بر دست خویش کوهکن آخر هلاک شد
[...]
خوش آنکه دل به یاد تو رشک چمن شود
زلفت سمن، بهار خطت یاسمن شود
ریزم ز بس به یاد عقیق لبت سرشک
دامن زکاوش مژه کان یمن شود
جز پرده های دیدهٔ یعقوب، باب نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.