از باد زلف تو چو شکن درشکن شود
یارب مباد اینکه دلم بیوطن شود
باید ز عشق قوت بازو نه هر کسی
کافتاد تیشهای بکفش کوهکن شود
عشقم رهاند از غم دنیا که دیده است
داغ نوی که مرهم داغ کهن شود
عمریست تلخ کامم ازین حسرت و نشد
یکبوسه قسمتم ز تو شیرین دهن شود
جز عجز ناید از من و جز سرکشی ز یار
گرمن توانم او شوم او نیز من شود
غافل مشو ز مرک که خیاط دهر دوخت
بهر که جامهای که نه آخر کفن شود
زآن رفتم از درت که مبادا ز نالهام
عشرتسرای کوی تو بیتالحزن شود
زاهد مخوان ز کفر بدینم که شد چو وقت
دستی که بتتراش بود بتشکن شود
مشتاق رفت آخر از آن کو ز جور غیر
نالان چو بلبلی که برون از چمن شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به عشق و دلتنگی اشاره میکند و احساسات عمیق خود را بیان میکند. او از درد و غم ناشی از دوری از محبوب صحبت میکند و ابراز میکند که عشق واقعی نیاز به قدرت و اراده دارد. همچنین، نگران است که دلش بیوطن بماند و از روزگار میخواهد او را از غم رها کند. شاعر به حسرتهایش اشاره میکند و میگوید که آرزوی یک بوسه از معشوقش به دلش شیرینی میبخشد. در این شعر، او به بیپایانی روزگار و ناپایداری زندگی اشاره کرده و به عذاب و رنج ناشی از جدایی از معشوق میپردازد. در نهایت، او به این نکته اشاره میکند که عشق باعث میشود انسان به سمت جوانب مثبت زندگی گرایش پیدا کند و از زندگی نکوهشگر دوری کند.
هوش مصنوعی: اگر باد زلف تو مانند تکههایی از شکنجه و درد بیفتد، ای کاش دلم بیوطن نشود.
هوش مصنوعی: انسان باید از عشق و باور قوی برخوردار باشد، زیرا فقط با این ویژگی است که میتواند در برابر چالشها ایستادگی کند و به موفقیتهای بزرگ دست یابد، نه اینکه هر کسی که بر زمین میافتد، بتواند کار بزرگ انجام دهد.
هوش مصنوعی: عشق من را از ناراحتیهای دنیوی نجات بده، زیرا که عاشق جدیدی به جانم رسیده که میتواند زخمهای قدیمم را التیام بخشد.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که به خاطر این حسرت در دل کینه دارم و هنوز نتوانستهام یک بوسه از تو بگیرم تا آن را بر کامم شیرین کند.
هوش مصنوعی: از من جز ناتوانی چیزی برنمیآید و جز سرکشی از طرف یار نمیتوان انتظار داشت. اگر من توانایی داشته باشم، او نیز به گونهای میشود که من میخواهم.
هوش مصنوعی: بیتوجهی به مرگ و زمان گذرانی را فراموش نکن، زیرا خیاط زمان زندگی، برای هر کسی که در این دنیا زندگی میکند، جامهای میدوزد که در نهایت به کفن او تبدیل خواهد شد.
هوش مصنوعی: از در تو بیرون رفتم تا نکند به خاطر نالههای من، شادیها و خوشیهای کوی تو به غم و اندوه تبدیل شود.
هوش مصنوعی: ای زاهد، مرا کافر نخوان، زیرا زمانی که به دست کسی که بتتراش بود، فرصت ظهور و شکستن بتها میرسد، تغییراتی به وجود میآید.
هوش مصنوعی: عاشق در نهایت از آن مکان دور میشود، مانند بلبل که پس از تحمل سختیها، از باغ بیرون میرود و ناله میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر دل که گرم از آتش پنهان من شود
گر کافر فرنگ بود بت شکن شود
از دل که بگسلم گره ی غم ز تیر آه
تبخاله یی زند سر و مهر دهن شود
مجنون کجا و همدمی بلبلان باغ
[...]
خط چون سپاه حسنِ تو را صف شکن شود
ریشِ تو مرهمِ دلِ پرداغِ من شود
ابرو به گوشه ای رود از ملک دلبری
چشمی که بود میکده، بیت الحزن شود
عادت به صبر ، عاشق رنجیده را مده
[...]
وقت است از شکوفه چمن سیمتن شود
هر خار خشک یوسف گل پیرهن شود
دست نگار بسته شود هر کف زمین
هر گوشه دلپذیر چو کنج دهن شود
از مظهر جلال شود جلوه گر جمال
[...]
روزی که یار مست برون از چمن شود
بلبل غریب گردد و گل بی وطن شود
گر در چمن حدیث لبش در میان نهم
گل گوید آنقدر که سراپا دهن شود
بر دست خویش کوهکن آخر هلاک شد
[...]
خوش آنکه دل به یاد تو رشک چمن شود
زلفت سمن، بهار خطت یاسمن شود
ریزم ز بس به یاد عقیق لبت سرشک
دامن زکاوش مژه کان یمن شود
جز پرده های دیدهٔ یعقوب، باب نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.