گنجور

 
مشتاق اصفهانی

از باد زلف تو چو شکن درشکن شود

یارب مباد اینکه دلم بی‌وطن شود

باید ز عشق قوت بازو نه هر کسی

کافتاد تیشه‌ای بکفش کوهکن شود

عشقم رهاند از غم دنیا که دیده است

داغ نوی که مرهم داغ کهن شود

عمریست تلخ کامم ازین حسرت و نشد

یکبوسه قسمتم ز تو شیرین دهن شود

جز عجز ناید از من و جز سرکشی ز یار

گرمن توانم او شوم او نیز من شود

غافل مشو ز مرک که خیاط دهر دوخت

بهر که جامه‌ای که نه آخر کفن شود

زآن رفتم از درت که مبادا ز ناله‌ام

عشرت‌سرای کوی تو بیت‌الحزن شود

زاهد مخوان ز کفر بدینم که شد چو وقت

دستی که بت‌تراش بود بت‌شکن شود

مشتاق رفت آخر از آن کو ز جور غیر

نالان چو بلبلی که برون از چمن شود

 
 
 
بابافغانی

هر دل که گرم از آتش پنهان من شود

گر کافر فرنگ بود بت شکن شود

از دل که بگسلم گره ی غم ز تیر آه

تبخاله یی زند سر و مهر دهن شود

مجنون کجا و همدمی بلبلان باغ

[...]

کلیم

خط چون سپاه حسنِ تو را صف شکن شود

ریشِ تو مرهمِ دلِ پرداغِ من شود

ابرو به گوشه ای رود از ملک دلبری

چشمی که بود میکده، بیت الحزن شود

عادت به صبر ، عاشق رنجیده را مده

[...]

صائب تبریزی

وقت است از شکوفه چمن سیمتن شود

هر خار خشک یوسف گل پیرهن شود

دست نگار بسته شود هر کف زمین

هر گوشه دلپذیر چو کنج دهن شود

از مظهر جلال شود جلوه گر جمال

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سیدای نسفی

روزی که یار مست برون از چمن شود

بلبل غریب گردد و گل بی وطن شود

گر در چمن حدیث لبش در میان نهم

گل گوید آنقدر که سراپا دهن شود

بر دست خویش کوهکن آخر هلاک شد

[...]

حزین لاهیجی

خوش آنکه دل به یاد تو رشک چمن شود

زلفت سمن، بهار خطت یاسمن شود

ریزم ز بس به یاد عقیق لبت سرشک

دامن زکاوش مژه کان یمن شود

جز پرده های دیدهٔ یعقوب، باب نیست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه