گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
رفیق اصفهانی

بیمار درد را که دوا درد دیگر است

هر ساعتش ز درد رخ زرد دیگر است

در کشوری که عشق بود خورد و خواب نیست

ور نیز هست، خواب دگر خورد دیگر است

آنم که هر دمم به غم آباد جان و دل

از کاروان درد، رهاورد دیگر است

گر نیستش به غیر سر آشتی دگر

هر لحظه با منش ز چه ناورد دیگر است

مردانه بگذر از سر دنیا که این عجوز

هر روز در حباله ی نامرد دیگر است

دیدم تمام دفتر شعر ترا رفیق

هر فرد این کتاب به از فرد دیگر است