جفاکارا به یاران جز جفا کاری نمیدانی
نمیدانم چرا رسم و ره یاری نمیدانی
چو میبینی مرا با آنکه یقین حالم
تغافل میکنی زان سان که پنداری نمیدانی
به این شادی که میدانی طریق دلبری اما
چه سود از دلبری چون رسم دلداری نمیدانی
غم خود با تو گفتم تا تو غمخوارم شوی لیکن
نخوردی چون غمی هرگز تو غمخواری نمیدانی
جفاکاری بسی میدانی ای جان رفیق اما
جفاکارا چه حاصل چون وفاداری نمیدانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تو ای سلطان خوبان جز ستمکاری نمیدانی
گرفتی مُلکِ دل را مملکتداری نمیدانی
همه شب همدم اغیار از یار گریزانی
دریغا طفلی و رسم و ره یاری نمیدانی
عجب فتانی ای چشم سیاه رهزن جادو
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.