ای قد تو سرو سهی روی تو گلبرگ طری
از سرو در قامت همی از گل به رخ نیکوتری
هرگز نباشد ای پسر حسن چنین حد بشر
شمسی تو یارب یا قمر حوری تو آیا یا پری
گر صورتت ای نازنین بینند نقاشان چین
در چین کند کی بعد از این صورتگری صورتگری
گردد اگر بیند ترا روز و شبت ای دلستان
مهرت به صد دل مهربان ماهت بصد جان مشتری
سازی تو هم ای سیمتن صد چاک چون من پیرهن
یکبار اگر از چشم من بر عارض خود بنگری
غلطم ز اشک لاله گون هر لحظه در پیشت به خون
شاید به این حالم که چون بینی به من رحم آوری
دل از رفیق ای دلربا بردی و رفتی از جفا
این نیست آئین وفا آن نیست رسم دلبری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ محبت و دردی است که شاعر از دوری معشوق احساس میکند. او از جدایی و جفای معشوق میگوید، ولی همچنان علاقهاش را نسبت به او حفظ کرده و امیدوار است که روزی معشوق به طرفش بیاید. همچنین اشاره میکند که زیبایی معشوق حتی در سختیها و جفاهایش نیز وجود دارد و او از تحمل این شرایط ناامید نشده است. در نهایت، شاعر از حال رفیقانی صحبت میکند که از مقام و جایگاه خود سقوط کردهاند و حالا در فقر به سر میبرند.
هوش مصنوعی: ایز قد تو مانند سرو بلند و زیباست، و صورتت همچون گلبرگ تازه و دلنشین میباشد که از مجموع زیباییها و ویژگیهای طبیعی، تو را به سادگی درخشانتر میکند.
هوش مصنوعی: ای پسر حسن، هیچگاه نباید اینگونه باشد که تو را حد و مرزی برای بشریتی خود قائل شویم. تو همانند خورشیدی یا ماهی میدرخشی، آیا تو هم مانند یک پری یا حوری نیستی؟
هوش مصنوعی: اگر نقاشان چین چهرهٔ زیبای تو را ببینند، چهرهای زیبا و خاص خلق خواهند کرد. پس از این، هر هنرمندی را انگار که فقط در آفرینش چهره تو هنرورزی کرده است.
هوش مصنوعی: اگر روز و شب تو را ببیند، ای دلبند، مهرت به گونهای است که صد دل مهربان و ماهت به اندازه صد جان مانند مشتری میدرخشد.
هوش مصنوعی: ای دوست، تو هم مانند لباس پاره من، زخمها و چاکهای زیادی داری. اگر فقط یک بار به چهرهام نگاه کنی، شاید تمام درد و رنجهای من را ببینی.
هوش مصنوعی: مقابل چشمانت، اشکهای لاله مانند من در هر لحظه به خون تبدیل میشوند. شاید این وضعیت مرا ببینی و به حال من رحم کنی.
هوش مصنوعی: دل را از دوستت ربودی و با رفتار نادرست رفتی؛ این رفتار با وفا نیست و اینطور نمیتوان عاشقانه رفتار کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عیار یار دلبری با غمزه و جان دلبری
کردی ز جانم دل بری زان چشمکان عبهری
فصل بهاران شد ببین بستان پر از حور و پری
گویی سلیمان بر سپه عرضه نمود انگشتری
رومیرخان ماهوش زاییده از خاک حبش
چون نومسلمانان خوش بیرون شده از کافری
گلزار بین گلزار بین در آب نقش یار بین
[...]
آخر نگاهی باز کن وقتی که بر ما بگذری
یا کبر منعت میکند کز دوستان یاد آوری
هرگز نبود اندر ختن بر صورتی چندین فتن
هرگز نباشد در چمن سروی بدین خوش منظری
صورتگر دیبای چین گو صورت رویش ببین
[...]
ترک من و آشوبِ دل خاتونِ ماه خاوری
بُغناق برگیر و بنه بر سر کلاه کافری
بر دوش زلفت چون زره بگشاده از ابرو گره
برده ز هفت اختر فره بسته قبایِ ششتری
بار و برت سیب و عنب نوشینْ دهان تریاکْ لب
[...]
ای چهرهٔ زیبای تو رشکِ بتانِ آزری
هر چند وصفت میکنم، در حسن از آن زیباتری
هرگز نیاید در نظر نقشی ز رویت خوبتر
شمسی ندانم یا قمر، حوری ندانم یا پری
آفاق را گردیدهام، مهر بتان ورزیدهام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.