گنجور

 
رفیق اصفهانی

مر مکش که ترا می کنند خلق ملامت

وگرنه کشته شوم من، سر تو باد سلامت

مکش مرا که پشیمان شوی و سود ندارد

به کشته نالهٔ حسرت، به مرده آه ندامت

تمام عمر چه باشد که بینداز تو وفائی

کسی که صرف وفای تو کرده عمر، تمامت

بخون و خاک طپم نه جراحتی و نه زخمی

جزین نداشته هرگز شهید عشق علامت

دهم به مژده ی وصل تو جان و خوشدلم آری

خوش است وعده ی دیدار اگر بود بقیامت

بجان رسید رفیق از بلا و رشک رقیبان

که پای رفتن ازان کو نماند ورای اقامت

 
 
 
همام تبریزی

فراق آن قد و قامت قیامت است قیامت

شکیب از آن لب شیرین غرامت است غرامت

به خدمت تو رسیدن صباح روی تو دیدن

سعادت است سعادت سلامت است سلامت

من از کجا و سلامت که عشق روی تو ورزم

[...]

اوحدی

سرشک دیده دلیلست و رنگ چهره علامت

که در فراق تو جانم چه جور برد و ملامت!

بیا، که از سر رغبت به نام عشق تو کردم

سرای سینه به کلی و ملک دل به تمامت

ز شرم خازن جنت در بهشت ببندد

[...]

فیض کاشانی

زِ شور عشق مرا در سرست شور قیامت

تو ای که عشق نداری برو به راهِ سلامت

قیامتی است به هر گام راهِ عشق و بهشتی

خنک کسی که قیامت بدید تا به قیامت

کمانِ عشق حریفی کشد که باک ندارد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
آذر بیگدلی

چو بر مزار من آید بجلوه آن قد و قامت

قیامت است قیامت، قیامت است قیامت!

رهی که محمل او میرود ز گریه کنم گل

بود که عزم رحیلش بدل شود به اقامت

ز خون همچو منی در گذر، وگرنه بمحشر؛

[...]

یغمای جندقی

اگر به ساغر می ماند آفتاب قیامت

رحیل تشنه کوثر بدل شود به اقامت

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه