نداند کاش قدر مهر من مهرآزمای من
بقدر مهر من بر من کند گر جور وای من
پرستم گر بتی جز تو بت دیرآشنای من
خدای من تویی ای بت تویی ای بت خدای من
ندیده پیشتر نشنیده افزون تر کسی هرگز
جفایی از جفای تو وفایی از وفای من
بکش زارم میندیش از هلاک من که می باشد
جز این نه مطلب من غیر از این نه مدعای من
به خونم چون کشی سویم نگاهی کن که در محشر
بهای خون نخواهم از تو، بس این خونبهای من
بدرد هجر جانان چند [و] تا کی مبتلا باشم
به جان خود که رحمی کن به جان مبتلای من
برای داغ و دردت مرهم و درمان نمی خواهم
که داغت مرهم من باشد و دردت دوای من
رفیق آن مانده واپس از رفیقانم در این وادی
که غیر از سایهٔ من کس نباشد در فقای من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این اشعار دربارهی تغییرات احساسی و رابطههاست. شاعر از ناکامیها و جداییها سخن میگوید و امیدوار است که معشوق در نهایت مهربان و آرامشبخش خواهد شد. دل و جان شاعر از غم آزاد خواهد شد و در مقابل خیانت و بدگمانی دیگران، وفای معشوق باعث شادی او خواهد شد. در نتیجه، ممکن است در نهایت رابطهای عاشقانه شکل گیرد یا به خصومت ختم شود. شاعر همچنین به روشن شدن وضعیتش در مواجهه با رقبایش اشاره میکند.
هوش مصنوعی: نمیداند که چقدر محبت من نسبت به او عمیق است. اگر او هم به همین اندازه به من محبت کند، دیگر از ظلم و بیمهریاش ناراحت نمیشوم.
هوش مصنوعی: اگر غیر از تو، معبودی در این معبد وجود داشته باشد، من او را نمیپرستم. تو، ای معشوق دیرینه، تنها خدا و معبود من هستی.
هوش مصنوعی: هیچ کس در گذشته مثل تو به کسی آسیب نرسانده و هیچ وفایی مثل وفای من هم وجود ندارد.
هوش مصنوعی: نزارم را بکش و نگران نابودی من نباش، چون جز این چیزی نمیخواهم و هدفم فقط همین است.
هوش مصنوعی: اگر به خونم دست بزنی، فقط یک نگاهی به من بینداز. در روز قیامت، از تو هیچ بهایی برای خونم نخواهم خواست؛ همین که خونم برای تو ارزش داشت، برای من کافی است.
هوش مصنوعی: در درد جدایی معشوق تا چند و چگونه باید رنج بکشم؟ ای کاش تو به حال دل درمانده من رحم کنی.
هوش مصنوعی: برای درد و رنج تو نیازی به تسکین و درمان ندارم، چون خود درد تو برای من تسکیندهنده است و غم تو برای من همانند دارو میماند.
هوش مصنوعی: دوست من در این راه، تنها کسی است که از رفقایم باقی مانده است، و در این مسیر، بجز سایهام، هیچ کس دیگری نیست که به من کمک کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو افتم من ز عشق دل به پای دلربای من
از آن شادی بیاید جان نهان افتد به پای من
وگر روزی در آن خدمت کنم تقصیر ناگاهان
شود جان خصم جان من کند این دل سزای من
سحرگاهی دعا کردم که جانم خاک پای او
[...]
گهی لطفست و گاهی قهر کار دلربای من
ولی لطف از برای دیگران، قهر از برای من
بخوبان تا وفا کردم جفا دیدم، بحمدالله
که تقریب جفای خوبرویان شد وفای من
دعای خویش را شایسته احسان نمیدانم
[...]
اگر خواهی دعای من کنی بر مدعای من
بگو بیمار عشق من شود یارب فدای من
اگر عمرم نمانده است ای پسر بادا بقای تو
دگر مانده است بر عمر تو افزاید خدای من
به یاران این وصیت میکنم کز تیغ جور تو
[...]
به خون غلطد چمن از ناله دردآشنای من
قفس پر گل شود از بلبل رنگین نوای من
گران خیزند همراهان بی پروای من، ورنه
ره خوابیده را بیدار می سازد درای من
نیم بی مایه تا بر سود باشد از سفر چشمم
[...]
کشد گر هر دمم صدبار افزون کن خدای من
بمن جور و جفای او باو مهر و وفای من
براه عشق گوید پیرو من از قفای من
که سرگردانتر است از من درین ره رهنمای من
ببزمت غیر و من در کنج غم یگره چه خواهد شد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.