کشد گر هر دمم صدبار افزون کن خدای من
بمن جور و جفای او باو مهر و وفای من
براه عشق گوید پیرو من از قفای من
که سرگردانتر است از من درین ره رهنمای من
ببزمت غیر و من در کنج غم یگره چه خواهد شد
که من باشم بجای او و او باشد بجای من
من و دل کشته تیغ جفایت گوشه چشمی
که آن باشد بهای خون او این خوبهای من
چسان از قید عشق او رهم کاین رشته را باشد
سری در دست صیاد و سری دیگر بپای من
ز کارم عقده هجران بیا بگشا که نتواند
گشاید مشکل من جز تو کس مشکلگشای من
بمن یار و منش نشناسم از حیرت چه حالست این
که من بیگانه او باشم و او آشنای من
ز نخل آرزو اکنون نیم بیبهره کی بودی
نوا زین گلبن بیبرگ مرغ بینوای من
نیم شایسته تا خواهم وصالت از خدا ورنه
ز کف ناجسته آید بر نشان تیر دعای من
همان به کز فغان مشتاق لب بندم درین وادی
که هرگز نشنود محملنشین بانگدرای من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و رنجهای ناشی از آن است. شاعر از درد و جدایی خودش میگوید و به خداوند دعا میکند که در این سختیها او را یاری کند. او با توصیف رابطهاش با معشوق، احساسات عمیق و متناقضی را ابراز میکند؛ از یک سو عشق و وفاداری، و از سوی دیگر احساس غم و سردرگمی. شاعر همچنین بر این باور است که هیچ کس به جز معشوقش نمیتواند مشکلاتش را حل کند و عذابهای عشق را با کلمات زیبایی چون "تیغ جفا" و "درد هجران" توصیف میکند. در نهایت، او دلسوخته و غمگین از عدم دسترسی به وصال معشوق میگوید و با دل شکسته، از ناکامیهایش در عشق سخن میگوید.
هوش مصنوعی: ای خدا، اگر هر لحظه من را به سختی و عذاب بکشانی، من باز هم بر عشق و وفای خود به تو افزون میکنم.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، کسی که پیرو من است میگوید که من از او گمگشتهترم در این راه؛ بنابراین او راهنمای من است.
هوش مصنوعی: من به کسی دیگر دست میزنم و خودم در گوشهای از اندوه نشستهام. چه خواهد شد اگر من جای او باشم و او جای من؟
هوش مصنوعی: من و دلم به خاطر خیانت و سختیهایی که از طرف تو دیدیم، به مرگ نزدیک شدهایم. تنها یک نگاه تو میتواند ارزش خون دل ما را نشان دهد، چون زیباییهای تو سبب این درد و رنج ماست.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم از بند عشق او رها شوم، در حالی که این رشتهای که به من وصل است، در دست صیاد و سر دیگرش به پای من بسته شده است؟
هوش مصنوعی: از مشکلات و درد جدایی من بگذر و آنها را باز کن، چون هیچکس غیر از تو قادر نیست به من کمک کند و گره از کارم باز کند.
هوش مصنوعی: من نه یار خود را میشناسم و نه منش او را، در شگفتیام که چگونه است که من برای او بیگانهام و او برای من آشناست.
هوش مصنوعی: از درخت آرزو که اکنون تقریباً بیثمر شدهام، صدایی نمیآید. در این گلستان بیبرگ، پرندهی بینوای من تنها و غمگین است.
هوش مصنوعی: هرگاه که بخواهم به وصال تو برسم، از خدا خواستهام که نیمهای از شایستگی را به من عطا کند، وگرنه دعاهایم نتیجهای نخواهند داشت و از دستان من به دست نخواهد آمد.
هوش مصنوعی: من در این سرزمین با درد و فریاد دلِ مشتاق خود، به دنبال آرامشی هستم که هیچکس صدای نالههایم را نمیشنود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو افتم من ز عشق دل به پای دلربای من
از آن شادی بیاید جان نهان افتد به پای من
وگر روزی در آن خدمت کنم تقصیر ناگاهان
شود جان خصم جان من کند این دل سزای من
سحرگاهی دعا کردم که جانم خاک پای او
[...]
گهی لطفست و گاهی قهر کار دلربای من
ولی لطف از برای دیگران، قهر از برای من
بخوبان تا وفا کردم جفا دیدم، بحمدالله
که تقریب جفای خوبرویان شد وفای من
دعای خویش را شایسته احسان نمیدانم
[...]
اگر خواهی دعای من کنی بر مدعای من
بگو بیمار عشق من شود یارب فدای من
اگر عمرم نمانده است ای پسر بادا بقای تو
دگر مانده است بر عمر تو افزاید خدای من
به یاران این وصیت میکنم کز تیغ جور تو
[...]
به خون غلطد چمن از ناله دردآشنای من
قفس پر گل شود از بلبل رنگین نوای من
گران خیزند همراهان بی پروای من، ورنه
ره خوابیده را بیدار می سازد درای من
نیم بی مایه تا بر سود باشد از سفر چشمم
[...]
ز فیض آبرو سبز است، نخل مدعای من
به آب خویش می گردد، چو گرداب آسیای من
به معراجی رسانیده ست سروت سرفرازی را
که ترسم کوته افتد طره ی آه رسای من
نمی دانم به دام کیستم، لیک این قدر دانم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.