لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
رفیق اصفهانی

زان دم که با تو عهد گسل عهد بسته ام

با هر که عهد بسته همان دم شکسته ام

هر جا شنیده ام که تو روزی گذشته ای

هر روز رفته تا به شب آنجا نشسته ام

خو کرده ام به گوشه ی دام تو ورنه من

آن مرغ زیرکم که ز صد دام جسته ام

دانه مکش ز من که من از بخت واژگون

بر خویش اگرچه شوم به یاران خجسته ام

یوسف رخی و خضر قدم عیسوی دمی

بنگر به من که عاجز و بیمار و خسته ام

خیرات تندرستی و شکر جوانیت

بر حال من ببخش که پیر و شکسته ام

می ترسد او که ساعدش آلایدم بخون

من خود رفیق ورنه ز جان دست شسته ام

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
حسین خوارزمی

تا من خیال عارض تو نقش بسته‌ام

نقش هوا ز لوح دل خویش شسته‌ام

جستم ز قید هستی و از ننگ عافیت

وز دام آن سلاسل مشکین نجسته‌ام

چون در کمند عشق تو جانم اسیر شد

[...]

جامی

ای نوجوان که دل به کمند تو بسته‌ام

رحمی نما که پیر و ضعیف و شکسته‌ام

چل سال در مجاهده عمرم چو صرف شد

پنداشتم ز مهر بتان بازرسته‌ام

بر باد داده حاصل چل‌ساله این زمان

[...]

اهلی شیرازی

سنگ جفا بقصد دل زار خسته‌ام

مفکن که من ز طالع خود دلشکسته‌ام

خونابه گر شدست سرشگم عجب مدار

داغ درون خویش بآن آب شسته‌ام

ای مرغ نامه‌بر، ز گزند ایمنی که من

[...]

جویای تبریزی

صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ام

از پهلوی رخ تو چو زلفت شکسته ام

بر دیده ام خرام که در رهگذار تو

فرش است شیشه پارهٔ رنگ شکسته ام

چون غنچه های لالهٔ نشکفته در چمن

[...]

بیدل دهلوی

بیدست و پا به خاک ادب نقش بسته‌ام

در سایهٔ تأمل یادش نشسته‌ام

فریاد ما به‌گو ‌ش ترحم شنیدنی است

پربینوا چو نغمهٔ تارگسسته‌ام

ای کاش سعی بیخودیی داد ما دهد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه