گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
رفیق اصفهانی

روزگاری روز خوش از وصل یاری داشتم

داشتم روز خوش و خوش روزگاری داشتم

فارغ از بیم فراغ آسوده از امید وصل

نه غم هجری نه درد انتظاری داشتم

دیده بر رخسار جانان دست در آغوش یار

جرأت بوسی و یارای کناری داشتم

نه دلم بی صبر بود از غم نه جانم بی قرار

هم بدل صبری و هم در جان قراری داشتم

معتبر بودم به نزدیک سگان کوی دوست

با همه بی اعتباری اعتباری داشتم

گرچه هرگز شیوه ی یاری نمی دیدم ز یار

داشتم خاطر به این خرم که یاری داشتم

بود تا کویش دیارم تا سگش یارم رفیق

خوش دیار و یاری و یار دیاری داشتم