گنجور

 
رفیق اصفهانی

با ناله و آه همنشین باش

تا می باشی دلا چنین باش

پیوسته به درد باش همدم

همواره به داغ همنشین باش

درمان طلبی مباش بی درد

شادی طلبی برو غمین باش

جویی اگر آستان جانان

نقد دل و جان در آستین باش

تا ز آتش دوریت نسوزند

با دوست چو موم و انگبین باش

شاید که رسی به جائی آخر

اسب فرصت به زیر زین باش

باشد که کنی شکار عیشی

دایم شب و روز در کمین باش

تا کی چو زنان به فکر دنیا

گر مرد رهی به فکر دین باش

زان پیش که بنددت اجل چشم

چشمی بگشا و پیش بین باش

تا گرد سرت فلک کند طوف

در پای فتاده چون زمین باش

از شعر، رفیق یا مزن دم

یا شاعر معنی آفرین باش

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode