ای خواجه تو عاقلانه میباش
چون بیخبری ز شور اوباش
آن چهره که رشک فخر فقرست
با ناخن زشت خویش مخراش
آن بت به خیال درنگنجد
بتها به خیال خانه متراش
جمله بت و بت پرست چون اوست
غیر کل و جمله چیست جز لاش
نی فهم کنند خلق این را
نی دستوری که دم زنم فاش
این ماش برنج احولانست
ور نی نه برنج هست و نی ماش
پایانها را کجا شناسند
چون پوشیدست رشک روهاش
گر میدزدی ز زندگان دزد
ای دزد کفن به شب چو نباش
اما ز قضاست مات من مات
هم حکم قضاست عاش من عاش
خامش که ز شب خبر ندارد
آن کس که به روز خورد خشخاش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عاقل بودن و واقعیتهای زندگی اشاره میکند و از بیخبری مردم از نادرستیها و شورشهایی که در جامعه وجود دارد، سخن میگوید. او به زیباییهای ظاهری و فریبنده خشم میکند و بیان میکند که بتها و بتپرستان همگی به یکدیگر شباهت دارند و جز پوچی نیستند. شاعر نگران نادانی مردم است و میگوید که آنها نمیتوانند عمق مسائل را درک کنند. او همچنین به تقدیر و سرنوشت اشاره میکند و میگوید که وجود برخی افراد به نوعی به سرنوشت آنها گره خورده است. در انتها، بر ناآگاهی برخی از افراد نسبت به حقایق زندگی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: ای سرور، تو به طور عقلانی رفتار کن، چرا که از آشفتگی و شورش مردم جاهل بیخبری.
هوش مصنوعی: آن چهرهای که زیباییاش به فخر فقر میماند، با ناخن زشت خود، آن را مخراش.
هوش مصنوعی: آن مجسمه زیبا را نمیتوان در فکر گنجاند، مجسمهها تنها در خیال میتوانند منظرهای از خانه بسازند.
هوش مصنوعی: تمامی بتها و بتپرستان مانند او هستند و غیر از خداوند، همه چیز فقط پوچ و بیمعناست.
هوش مصنوعی: مردم این موضوع را درک نمیکنند و دستوری هم ندارم که بهطور علنی بیانش کنم.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که این دانهها شبیه برنج هستند و اگرچه به نظر میآید که برنجاند، اما در واقع نه برنج واقعی هستند و نه ماش. در واقع، چیزهایی که به نظر میرسند، ممکن است حقیقتاً آنچه که به نظر میآیند، نباشند.
هوش مصنوعی: کسی نمیتواند پایان کار را بشناسد، چرا که زیبایی و جذابیت او پنهان شده است.
هوش مصنوعی: اگر از زندهها میدزدی، ای دزد، بدان که اگر شب باشد و کفن نباشد، دزدی کن.
هوش مصنوعی: سرنوشت و قضا و قدر نقش بزرگی در زندگی دارند؛ کسی که میمیرد، نتیجه اراده و قضا است، و کسی که زنده میماند نیز از همین قضا پیروی میکند.
هوش مصنوعی: سکوت کن، کسی که شب را نمیشناسد، نمیتواند در روز از خواب غفلت بیدار شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چون گشت به عالم این سخن فاش
افتاد ورق به دست اوباش
در بزم قلندران قلاش
بنشین و شراب نوش و خوش باش
تا ذوق می و خمار یابی
باید که شوی تو نیز قلاش
در صومعه چند خود پرستی؟
[...]
گر لاش نمود راه قلاش
ای هر دو جهان غلام آن لاش
ای دیده جهان و جان ندیده
جانست جهان تو یک نفس باش
گردیست جهان و اندر این گرد
[...]
تاگشت ز گفت و گوی اوباش
بر مادر لیلی این خبر فاش
ما رند و سبوکشیم و قلاش
بگرفته به سر سبوی می فاش
آشفتهٔ ساقیان سرمست
دیوانهٔ شاهدان جماش
در نقش بتان نشان توان یافت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.