خدایگانا آنی که طاق ایوانت
ز راه قدر و محل باستاره باشد جفت
نماند خصم تو را هیچ مهره در گردون
که دست قهر تو آن را به نوک نیزه نسفت
ز حال و قصّه من بنده آگهی دانم
که پیش رای تو پیداست رازهای نهفت
ز روزگار به روزی نشسته ام نه چنانک
دگر دو شب به یکی جایگه توانم خفت
زمین ز خون قزل ارسلان هنوز گلست
مرا ز حادثه صد گل به تازگی بشکفت
بدین که بر سر من رفت هر کجا باشم
چه شکرها که من از روزگار خواهم گفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره تلاش و امیدوار بودن به قدرت و قهر خداوند است. شاعر به خداوندی اشاره میکند که ایوانش از قدرت و نور مجلل است و دشمنان را ناتوان میبیند. او به وضعیت خود و مشکلاتش اشاره دارد و میگوید که با وجود سختیها، از روزگار شکایت نمیکند و نسبت به آینده امیدوار است. به جزئیات دردها و خطرات زندگیاش نیز اشاره میکند و به زیباییهای تازهای که از hardships به دست آورده، اشاره میکند. این شعر حس امید و مقاومت را منتقل میکند.
هوش مصنوعی: خداوندا، آنکه طاق ایوانت به وسیله تقدیر و مکان ستارهوار باشد، یاریگر و همراه توست.
هوش مصنوعی: هیچ دشمنی نمیتواند مقابل تو بایستد، زیرا قدرت و قهر تو آنقدر قوی است که همه چیز را از بین میبرد.
هوش مصنوعی: من از حال و قصهی خودم آگاه هستم و میدانم که رازهای پنهان من برای تو مشخص و روشن است.
هوش مصنوعی: من از روزگار به وضعی رسیدهام که نمیتوانم مانند گذشته، دو شب را در یک جا آرام بگیرم.
هوش مصنوعی: زمین هنوز از خون قزل ارسلان سرسبز و پرگل است و من از حادثهای که اتفاق افتاده، صد گل به تازگی شکفتهام.
هوش مصنوعی: اینکه هر کجا که باشم، هر آنچه بر سر من آمده است، شکر و سپاسگزاریهایی را از روزگار بیوقفه بیان خواهم کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه افتری چه محال است این دروغ گفت
که شد فرشته عرشی و فرش خاکی جفت
هزار گنج معانی شد آشکار گر او
ز روی صورت در کنج خاک رخ بنهفت
ز منبع حکم الماس نطق دربارش
[...]
گل جمال تو چون بر فراز سرو شکفت
بر او چو سنبل زلفت هزار دل آشفت
فروغ روی ترا خانه کی حجاب شود
بگل چگونه توان نور آفتاب نهفت
دهان تنگ تو یاقوت سفته را ماند
[...]
حکایتیست که با کس نمی توانم گفت
حدیث عشق تو درّیست می نیارم سفت
ز صبر طاق شدم همچو طاق ابرویت
به درد و ناله ی هجرانت تا که گشتم جفت
گرم قرار نباشد به هجر نیست عجب
[...]
بیا که بوی ریاحین دمید و گل بشکفت
صبا به زلف معنبر بساط سبزه برفت
به باغ نرگس مخمور جام جم برداشت
به بزم گاه چمن لاله پر ، پیاله گرفت
صبا به دست سحر گه به نوک نیزه خار
[...]
شنیدهام چو سلیمان به تخت داد نشست
خرد به درگهش استاد و چشم فتنه بخفت
ز دور دید که گنجشک نر به جفت عزیز
ترانهخوان و سرود آنچنان که شاه شنفت
من این رواق سلیمان توانم از منقار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.