ای که با نیکان طمع داری که یا بی ارتباط
با بدان منشین که باایشان مضر است اختلاط
رو عدالت پیشه کن هر روز و میکن راستی
تا روزی از عدل فردا راست بر روی صراط
چیست این دنیا رباط و خلق دنیا کاروان
کاروان را بار باید بستن آخر از رباط
رسم بی باکی نبخشد جز پریشانی بدست
جمعیت خواهی منه پا جز براه احتیاط
سالک بی رنج را نبود ز راحت لذتی
جان غمگین بیشتر مسرور گردد از نشاط
ایندر نظمی که نور از خامه ریزد دور نیست
گر به روی صفحه غلتد همچو گوهر بر بساط
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به بستانم نشاندی بر بساط انبساط
ناگهانم در برآوردی و ماندی در بساط
برگشاد از قهر و لطف لشکر قهرت کمین
تا به دلها درنگون شد رایت انس و نشاط
من ز بهر دوستی را جان و دل کردم سبیل
[...]
روی دل با دوست باید داشت در مرگ و نشاط
راست رفتی در محبت، راست رفتی در صراط
دوستی با دشمنان دوست دشمن دوستی است
تا نباشد دل موافق درنگیرد اختلاط
اعتدال از سرو باغ آموز نی از خار و گل
[...]
گریه بیخون دلم رنگی ندارد در بساط
بی من آه و ناله با هم کی نمایند اختلاط
آن سبکروح غم عشقم که دایم میکند
گریه بی من انقباض و ناله با من انبساط
گر دل درد آشنای من نبودی در میان
[...]
با پریشان روزگاران یار دارد اختلاط
مهر نتواند کشیدن در کمند احتیاط
سالکان را زیر گردون نیست جای خواب امن
خون چندین کاروان را خورده خاک این رباط
عاشقان مفلس خود را به سنگ کم مزن
[...]
عشقِ پیرانهسرم انگیخته در دل نشاط
بر هوا گستردهام از نو سلیمانوَش نشاط
پرچم زلف بتی افکند بر سر سایهام
تا زنم بر بام گردون پرچم عیش و نشاط
قافلهسالار عشقم کاروان پربار دل
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.