که باشد آنکه ترا بیند و ندارد دوست
بدت مباد کَت از پای تا به فرق نکوست
کس آدمی به چنین لطفِ طبع نشنیدهست
ندانم این که تو داری چه سیرت است و چه خوست
به گوشهای بنشین تا بلا نینگیزی
از آن دو چشم که چندین هزار دیده دروست
دلم نیامد و عیبش نمیتوانم کرد
که جانبِ تو گرفتهست و حق به جانب توست
مرا به دستِ تو می سلسبیلِ فردوس است
که با وجودِ تو فردوسِ اهلِ دل آنروست
روا بود که دگر ذکرِ هیچ کس نکنم
که هر که از تو نگوید حدیث، بیهده گوست
مقامِ درد نمیدانی ای طبیبِ دوا
که مرهمی بنهادی و زخم زیر رکوست
رقیب گو دلِ چون آهنِ مرا چندین
مزن به سنگِ ملامت که دل نه هم چو سبوست
نزاریا نتوانی که احتمال کنی
جفای سیم بران بر دلت مرو برِ دوست
تو مردِ عرصهء میدان نیی چه میگویی
بکن تفرّجِ چوگان گرت تحمّل گوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف ویژگیهای محبوب خود میپردازد و بر زیبایی و لطف او تأکید میکند. او از کسی که با چنین حسن خلقی به چشم میخورد، ابراز شگفتی میکند و میگوید که هیچ کس تا به حال چنین لطافتی دیده نیست. شاعر از محبوب میخواهد که در گوشهای بنشیند تا بلایی به او نرسد و میگوید که عشق او بر دلش چیره شده و هیچ عیبی بر او نمیگذارد. او از مقام محبوب و اثرات خوبی که بر روح و دل دارد، سخن میگوید و بیان میکند که هیچ کس به جز او شایسته یاد کردن نیست. در ادامه، به زخمها و دردهایی اشاره میکند که در اثر جدایی از محبوب به او وارد شده و در نهایت به قدرت و استقامت در برابر مشکلات اشاره میکند و از محبوب میخواهد که به او رحم کند.
هوش مصنوعی: کسی که تو را ببیند و نسبت به تو دوستی نداشته باشد، باید بداند که تو از سر تا پا نیکو و زیبا هستی.
هوش مصنوعی: هیچ کس تا به حال چنین لطف و نرمی در طبیعت آدمی را ندیده است، نمیدانم چیزی که تو داری چه ویژگی و چه خصوصیتی است.
هوش مصنوعی: به گوشهای برو و آرامش کن تا از آن دو چشمی که هزاران نگاه را در خود جا داده، آسیبی به تو نرسد.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم از دل خود ایرادی بگیرم که به طرف تو شده است، زیرا حق با توست.
هوش مصنوعی: وجود تو برای من مانند نهر شیرینی است که به بهشت وصل میشود. با حضور تو، بهشت واقعی برای دلهای عاشق همین جاست.
هوش مصنوعی: حرف زدن درباره هیچ کسی برایم مناسب نیست، زیرا هر کس که از تو سخنی نگوید، بیمعنی است.
هوش مصنوعی: ای پزشک دارو، نمیدانی که جایگاه درد چیست. تو فقط داروی خود را به زخم زدهای، اما درد واقعی هنوز زیر پوست پنهان است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که رقیب، دیگر به دل من زخم نزن و به خاطر ملامت و سرزنشت من را آزرده خاطر نساز، چرا که دل من به مانند دل سنگی محکم است و نمیتوان آن را به سادگی شکنجه کرد، اما به یاد داشته باش که دل انسان مانند شیشهی ظریف است و آسیبپذیری دارد.
هوش مصنوعی: اگر نمیتوانی از خیانت کسانی که به تو نزدیکند، دلخور شوی، به سوی دوستی نرو.
هوش مصنوعی: تو در میدان کار و مبارزه، وجود نداری، پس چه میگویی؟ اگر میخواهی، مانند یک فرد بیتوجه به بازی چوگان تفرج کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بتا هلاک شود دوست در محبت دوست
که زندگانی او در هلاک بودن اوست
مرا جفا و وفای تو پیش یکسان است
که هر چه دوست پسندد به جای دوست نکوست
مرا و عشق تو گیتی به یک شکم زادهست
[...]
صباح بر سرم آمد خیالِ طلعتِ دوست
چنان نمود مثالم که خود معاینه اوست
خیال بین که مرا بر خیال میدارد
من آن نیام که بدانستمی خیال از دوست
چنان ز خویش برفتم که در تصرّفِ من
[...]
یکیست فاضل و دانا اصیل و پاک نسب
ولیک هیچ کسش در جهان ندارد دوست
یکیست ناکس و بد اصل و بد رگ و مردود
بهر کجا که رود صدهزارش نیکو گوست
سئوال کردم ازین سر ز پیر دانائی
[...]
درون، ز غیر بپرداز و ساز، خلوت دوست
که اوست، مغز حقیقت، برون از همه پوست
دویی میان تو و دوست هم ز توست، ار نی
به اتفاق دو عالم یکی است، با آن دوست
تو را نظر همگی بر خود است و آن هیچ است
[...]
فراغتیست مرا از جهان و هرچه در اوست
چه باک دارم از اندیشههای دشمن و دوست
مرا اگر چو سخن خلق در دهان گیرند
غریب نیست صدف دایماً پر از لولوست
کسی که از بد و نیک زمانه دست بشست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.