آخر ای شمعِ روان پروانه ای
چند سوزی خاطرِ دیوانه ای
گر چه ما بر شمعِ رویت سوختیم
شمع را نگریزد از پروانه ای
هیچ نقصانی نباشد شمع را
گر شبی روشن کند ویرانه ای
کی بود حاجت شبِ خلوت به شمع
هر که را باشد چو تو همخانه ای
عقل بر شمعِ جمالِ رویِ تو
همچو مدهوشی ست در کاشانه ای
جانِ من شد در خیالِ رویِ تو
همچو آدم مبتلایِ دانه ای
جز مگر آنچ از تو می گویند نیست
هر چه دیگر نیست جز افسانه ای
دورم از رویِ تو در عینِ هلاک
جان نباشد زنده بی جانانه ای
خود نزاری کیست تا گویند از او
در میان عاقلان دیوانه ای
گردن افرازست و سرکش لیک نیست
زلفِ جانان را گریز از شانه ای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و سوز محبت اشاره میکند. او شمع را نماد عشق و معشوقهاش میداند و پروانه را همان عاشق دیوانه که برای جلب توجه شمع به سمت او میسوزد. شاعر بیان میکند که حتی اگر شمع را بسوزاند، باز هم شمع به پروانه نمیگریزد. او میگوید که هیچ نقصانی به شمع نمیرسد، حتی اگر یک شب ویرانهای را روشن کند. همچنین شاعر تأکید میکند که عشق و زیبایی معشوقش بر عقل او تأثیر گذاشته و او را به حالت مدهوشی درآورده است. در نهایت، شاعر میگوید که در غیاب معشوق، جان او در حال فناست و هیچ چیز جز محبت واقعی او وجود ندارد.
هوش مصنوعی: ای شمعی که روشنت، پروانههای زیادی را میسوزانی، دل دیوانهای را به خاطر عشق و شوقی که به تو دارد، به آتش میکشی.
هوش مصنوعی: هرچند که ما به خاطر زیباییات از شمع سوختیم، اما شمع از پروانه دور نمیشود.
هوش مصنوعی: اگر شمعی بتواند در یک شب تاریک، حتی جایی خراب و ویران را روشن کند، هیچ نقصانی بر آن شمع وارد نیست.
هوش مصنوعی: هر کس که در چنین نزدیکی و همنشینی با کسی چون تو باشد، نیازی به روشنایی شمع در شب خلوت ندارد.
هوش مصنوعی: عقل در برابر زیبایی چهره تو مثل گمگشتهای است که در خانهاش حیران و سرگردان شده.
هوش مصنوعی: عشق و اشتیاق من به تو آنقدر عمیق است که حالتی شبیه به آدمی دارم که به دانهای گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: تنها آنچه که از تو گفته میشود حقیقت دارد و بقیه چیزها جز یک داستان نیستند.
هوش مصنوعی: من از چهرهات دور هستم، اما حتی در حالتی که جانم در خطر باشد، نمیتوانم بدون عشق تو زنده بمانم.
هوش مصنوعی: کیست که مثل تو خود را بیخبر از عقل و دانایی بداند، تا دیگران دربارهاش بگویند که در میان عاقلان دیوانهای است؟
هوش مصنوعی: این بیت به وصف زیبایی و پیچیدگی موی معشوق اشاره دارد. با وجود اینکه زیبایی و جذابیت او بسیار چشمگیر و برجسته است، اما زلفهای معشوق به راحتی نمیتوانند از شانه جدا شوند و همواره به آن پیوستهاند. این بیان به نوعی نشاندهنده قدرت و تسلط عشق و وابستگی عاطفی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر کسی یابد درین کو خانهای
هر دمش واجب بود شکرانهای
هر که او بویی ندارد زین حدیث
هر بن مویش بود بتخانهای
هر که در عقل لجوج خویش ماند
[...]
میزنم حلقهٔ درِ هر خانهای
هست در کوی شما دیوانهای؟!
مرغ جان دیوانهٔ آن دام شد
دام عشق دلبری دُردانهای
عقلها نعرهزنان کآخر کجاست
[...]
خویشتن را ساختم دیوانه ای
می شدم نشناخت در هر خانه ای
خاص خاص است این چنین فرزانهای
گر تواند برد از اینجا دانهای
عشق تو گنجی و دل ویرانه ای
مهر تو شمعی و جان پروانه ای
عقل دوراندیش و ما در عشق تو
نیست الا بیدلی دیوانه ای
آشنای عشقت آن کس شد که او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.