دیده ام و شنیده ام عاشقی و ملامتش
آفت عشق خوشتر از زاهدی و سلامتش
سرو و گل و کنار جو کی برد اندهش ز دل
آنکه کناره جو بود دلبر سرو قامتش
بیهده همنشین مبر وقت من از سخن که نیست
یک نفسم بیاد او هر دو جهان غرامتش
فهم سخن نکرد کس قامت دوست بود و بس
آنچه بروز باز پس نام شود قیامتش
بانگ رحیل اگر بود نغمه ی صور کی رود
آنکه بمنزلی دهد موکب عشق اقامتش
ساقی بزم ما اگر جام بگردش آورد
دور فلک بهم زند رجعت و استقامتش
دست نشاط عاقبت بیخ بر افکند زغم
دولتِ شاه یاد باد ، تا ابد استدامتش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر درباره عشق و عواقب آن سخن میگوید. او به زیباییهای عشق اشاره میکند و میگوید که آفت عشق از زهد و سلامتی بهتر است. همچنین، به عشق خود و یاد او به عنوان موضوعی مهم در زندگیاش اشاره میکند و بیان میکند که هیچ کس نمیتواند راز و زیباییهای عشق را به خوبی درک کند. او همچنین از دوری و فراق میگوید و تأثیر آن بر روح و احساساتش را توصیف میکند. در نهایت، شاعر با آرزوی پایدار ماندن خوشبختی و عشق، از ساقی میخواهد که جام بزم را بیفکند و احساس شادی را به او هدیه دهد.
هوش مصنوعی: من عاشقی را دیده و شنیدهام که در عذابی است، اما همین عذاب عاشقی برایش دلپذیرتر از زندگی زاهدانه و بیدغدغهای است که دیگران دارند.
هوش مصنوعی: در کنار جوی، سرو و گل وجود دارند، اما کسی که دلش شاد نیست، نمیتواند از زیبایی آنها لذت ببرد. آنکه معشوقهاش مثل سرو است، دلش همیشه غمگین است.
هوش مصنوعی: وقت خود را بیهوده صرف گفتگو نکن، چرا که در یاد او، حتی یک نفس هم برایم باقی نمانده است و هر دو جهان به خاطر او بر من سنگینی میکند.
هوش مصنوعی: هیچکس نتوانست سخن را درک کند، تنها زیبایی و قامت دوست اهمیت دارد. آنچه به مرور زمان و در آینده به یادگار خواهد ماند، فقط عظمت و شکوه اوست.
هوش مصنوعی: اگر صدا و ندا برای رفتن و سفر (رحیل) وجود داشت، در آن صورت آن که در منزل عشق جا و مکانی دارد، چگونه میتواند این قافله را ترک کند؟
هوش مصنوعی: اگر ساقی میخواد در بزم ما جامی را بگرداند، آن وقت چرخش آسمان هم به دور خود میچرخد و به ثبات و بازگشت خود ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: دست شادکامی در نهایت غم و اندوه را کنار گذاشت و به یاد حکومت شاه برپا ماند، و این شادی همیشه پایدار خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن که هلاک من همیخواهد و من سلامتش
هر چه کند ز شاهدی کس نکند ملامتش
میوه نمیدهد به کس باغ تفرج است و بس
جز به نظر نمیرسد سیب درخت قامتش
داروی دل نمیکنم کان که مریض عشق شد
[...]
آنکه ز بی گنه کشی نیست دمی ندامتش
بی گنهی که او شد من بکشم غرامتش
لحظه به لحظه درستم غمزة او قیامتی
می کند وز کاقری نیست غم قیامتش
گو سر زلف او بکش پرده بر آفتاب و مه
[...]
آنکه سلامت جهان آمده در سلامتش
خون دو عالم ار خورد من نکنم ملامتش
جلوه بباغ اگر کند تازه نهال قامتش
سرو سهی زجا رود با همه استقامتش
قصد هلاک و ترک سر سینه چاک و چشم تر
[...]
غارت هوش می کند، جلوه ی سرو قامتش
آن که نَرُسته در چمن، سرو به استقامتش
ساغر دل زدست او گر بشکست نیست غم
لعل لبش به بوسه ای باز دهد غرامتش
آن که تجلی تواش کرده زخویش بی خبر
[...]
جلوه کند به باغ اگر سرو بلند قامتش
سرو ز پا فتد که تا کس نکند ملامتش
بار دگر گر افتدم دامن وصل او به کف
باز رها نمیکنم تا نکشم ندامتش
عاشق زار خویش را تیر هلاک گو بزن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.