گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

آنکه سلامت جهان آمده در سلامتش

خون دو عالم ار خورد من نکنم ملامتش

جلوه بباغ اگر کند تازه نهال قامتش

سرو سهی زجا رود با همه استقامتش

قصد هلاک و ترک سر سینه چاک و چشم تر

گفتمت این بود پسر عاشقی و علامتش

غمزه که خورد خون دل چون دهیش جواب اگر

لعل لبت ببوسه ای می ندهد غرامتش

بار خدای رحم کن بر دل پرگناه من

کامده عذرخواهِ او ، اشک بر این ندامتش

با دو جهان گنه مرا دل شده قائم از وفا

کار چو با علی بود در سفر قیامتش

شاید اگر بخواندم بر در میکده شبی

پیر مغان که عام شد بر دو جهان کرامتش

آشفته اندر این سفر نام علیست حرز دل

گو ببرند در وطن مژده ای از سلامتش

هست یدِ خدا علی ، نایبِ مصطفی علی،

لعن بخارجی کن و منکر بر امامتش