آنکه ز بی گنه کشی نیست دمی ندامتش
بی گنهی که او کشد من بکشم غرامتش
لحظه به لحظه در ستم غمزهٔ او قیامتی
میکند و ز کافری نیست غم قیامتش
گو سر زلف او بکش پرده بر آفتاب و مه
تا نفتد به خاک ره سایه سرو قامتش
جان که همیشه داشتی دوست تردد و سفر
دوستی در تو شد داعیة اقامتش
قبله تونی به پارسا چند کنیم اقتدا
زآنکه به قبله خطا نیست روا امامتش
ای به نصیحت آمده پیش ز هوش رفته
رفته ز پیشه عقل او تا نکنی ملامتش
دید کمال در رخت نور خدا معاینه
شیخ که عاشقی کند باشد ازین کرامتش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به اهمیت عشق و محبت میپردازد و بیان میکند که بدون گناهی، هیچگاه نباید کسی را به خاطر عملش سرزنش کرد. توصیفهایی از زیبایی محبوب و جنبههای عشق در آن وجود دارد. شاعر به قدرت عشق اشاره میکند و معتقد است که در این عشق، نباید بر اساس عقل و منطق قضاوت کرد، زیرا عشق برتری بر همه چیز دارد. در نهایت، شاعر به شوق و حالتی از عشق اشاره میکند که انسان را فراتر از عقل میبرد و عشق راستین را به نوعی کرامت میداند.
هوش مصنوعی: آنکه بیگناه را میکشد، هرگز از کار خود پشیمان نخواهد شد. اما اگر کسی او را بکشد، برای من مسئولیت آن را به عهده میگیرد.
هوش مصنوعی: هر لحظه که او با ناز چشم میزند، انگار قیامتی برپا میشود و این درد و غم، ناشی از کفر یا بیدینی نیست.
هوش مصنوعی: بیا و با زلف او مانند پردهای بر روی خورشید و ماه بیفکن تا سایهاش بر زمین نیفتد.
هوش مصنوعی: جان تو که همیشه در تو بود، حالا دوستی و سفر کردن به همراه دوستت در وجود تو باعث شده تا خود را در اینجا ماندگار بدانی.
هوش مصنوعی: در اینجا سخن از اهمیت پیروی و اقتداء به یک راهنما یا امام راستین است. اگر کسی در عبادت و دیانت خود به شخصی پارسا و با تقوا اقتدا کند، این اقتدا درست و مقبول است. در واقع، میتوان به این نتیجه رسید که نباید نگران خطاهای احتمالی در انتخاب قبله بود، زیرا پیروی از یک فرد شایسته، خود مصداقی از درست اقدام کردن و روشنی در پیروی از حقیقت است.
هوش مصنوعی: ای کسی که برای نصیحت آمدهای و عقل و هوش تو کم شده است، تا زمانی که او را سرزنش نکنید، از کارش کنارهگیری نکنید.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی کسی زیبایی و کمال را در چهره محبوب خود میبیند، به او اعتقاد دارد که این زیبایی نشانهای از نور الهی است و همچنین نشاندهندهی این است که شیخی که عاشق است، به خاطر این ویژگیها و کرامتها، عشق واقعی را تجربه میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن که هلاک من همیخواهد و من سلامتش
هر چه کند ز شاهدی کس نکند ملامتش
میوه نمیدهد به کس باغ تفرج است و بس
جز به نظر نمیرسد سیب درخت قامتش
داروی دل نمیکنم کان که مریض عشق شد
[...]
دیده ام و شنیده ام عاشقی و ملامتش
آفت عشق خوشتر از زاهدی و سلامتش
سرو و گل و کنار جو کی برد اندهش ز دل
آنکه کناره جو بود دلبر سرو قامتش
بیهده همنشین مبر وقت من از سخن که نیست
[...]
آنکه سلامت جهان آمده در سلامتش
خون دو عالم ار خورد من نکنم ملامتش
جلوه بباغ اگر کند تازه نهال قامتش
سرو سهی زجا رود با همه استقامتش
قصد هلاک و ترک سر سینه چاک و چشم تر
[...]
غارت هوش می کند، جلوه ی سرو قامتش
آن که نَرُسته در چمن، سرو به استقامتش
ساغر دل زدست او گر بشکست نیست غم
لعل لبش به بوسه ای باز دهد غرامتش
آن که تجلی تواش کرده زخویش بی خبر
[...]
جلوه کند به باغ اگر سرو بلند قامتش
سرو ز پا فتد که تا کس نکند ملامتش
بار دگر گر افتدم دامن وصل او به کف
باز رها نمیکنم تا نکشم ندامتش
عاشق زار خویش را تیر هلاک گو بزن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.