جلوه کند به باغ اگر سرو بلند قامتش
سرو ز پا فتد که تا کس نکند ملامتش
بار دگر گر افتدم دامن وصل او به کف
باز رها نمیکنم تا نکشم ندامتش
عاشق زار خویش را تیر هلاک گو بزن
از تو کسی نمیکشد گر بکشی غرامتش
تا مگر از جفای او شکوه همی بدو کنم
کاش به جلوه دیدمی قامت در قیامتش
تا به نظر نیایدت کبک و خرام دلکشش
شیوۀ رفتنش ببین حالت استقامتش
سستی عهد او نگر محکمی وفای من
او ز خدا هلاک من خواهد و من سلامتش
باد صبا غبار من گر ببرد ز تربتم
در سر کوی او بود جایگه اقامتش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و قامت بلند معشوق خود اشاره میکند و از احساسات عمیق عاشقانهاش سخن میگوید. او بیان میکند که اگر معشوقش در باغ نمایان شود، دیگر هیچکس نمیتواند او را سرزنش کند. حتی اگر دوباره به عشق او بیفتد، هرگز دست از آن نخواهد کشید. شاعر به تیر دلشکنی که از سوی معشوق به او زده میشود، اشاره میکند و بیان میکند که هیچکس او را نمیکشد، اگرچه عشقش او را به تباهی میکشاند. او آرزو دارد که در قیامت معشوقش را ببیند و به زیباییهای او اشاره میکند. همچنین شاعر به وفا و عهدش با معشوق و جفای او اشاره میکند و میگوید که اگر باد صبا غبارش را ببرد، باز هم در کوی معشوقش جایی برای او خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر سرو بلند قامت در باغ زیبایی کند، هیچکس به او نمیتازد حتی اگر از پا بیفتد.
هوش مصنوعی: اگر دوباره به وصال او برسم، هرگز دامنش را رها نخواهم کرد و حتی اگر دچار پشیمانی شوم، تا زمانی که نکشم ندامتش، حضورت را ترک نخواهم کرد.
هوش مصنوعی: اگر عاشق بیچارهات را نابود کنی، نگران نباش، کسی برای تو انتقام نمیگیرد حتی اگر پرداخت عذابش بر عهدهات باشد.
هوش مصنوعی: من آرزو میکنم که در روز قیامت، زیبایی و قامت او را ببینم تا بتوانم از ظلم و بیمهریاش گلایه کنم.
هوش مصنوعی: تا وقتی که به چهرهاش نگاه نکنی، متوجه زیباییاش نخواهی شد؛ باید حرکات و راه رفتنش را ببینی تا بفهمی چقدر باوقار و محکم است.
هوش مصنوعی: به ضعف و بیوفایی او دقت کن و به استحکام و پایبندی من. او به خواست خدا مرا به هلاکت میرساند، در حالی که من تنها برای سلامتیاش تلاش میکنم.
هوش مصنوعی: اگر باد صبا غبار من را از روی قبری که در آن خوابیدهام ببرد، در سر کوی او نیز هنوز مکانی برای اقامتم وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن که هلاک من همیخواهد و من سلامتش
هر چه کند ز شاهدی کس نکند ملامتش
میوه نمیدهد به کس باغ تفرج است و بس
جز به نظر نمیرسد سیب درخت قامتش
داروی دل نمیکنم کان که مریض عشق شد
[...]
آنکه ز بی گنه کشی نیست دمی ندامتش
بی گنهی که او شد من بکشم غرامتش
لحظه به لحظه درستم غمزة او قیامتی
می کند وز کاقری نیست غم قیامتش
گو سر زلف او بکش پرده بر آفتاب و مه
[...]
دیده ام و شنیده ام عاشقی و ملامتش
آفت عشق خوشتر از زاهدی و سلامتش
سرو و گل و کنار جو کی برد اندهش ز دل
آنکه کناره جو بود دلبر سرو قامتش
بیهده همنشین مبر وقت من از سخن که نیست
[...]
آنکه سلامت جهان آمده در سلامتش
خون دو عالم ار خورد من نکنم ملامتش
جلوه بباغ اگر کند تازه نهال قامتش
سرو سهی زجا رود با همه استقامتش
قصد هلاک و ترک سر سینه چاک و چشم تر
[...]
غارت هوش می کند، جلوه ی سرو قامتش
آن که نَرُسته در چمن، سرو به استقامتش
ساغر دل زدست او گر بشکست نیست غم
لعل لبش به بوسه ای باز دهد غرامتش
آن که تجلی تواش کرده زخویش بی خبر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.