گنجور

 
نشاط اصفهانی

چون به عکس آری نظر خورشید تابان است و بس

باز چون بر اصل بینی ظل یزدان است و بس

سوی عکس ار دسترس نبود عجب نبود که نیست

دسترس تن را به جان وین صورت جان است و بس

ظل یزدان را چو یزدان گیر و این فرخنده کاخ

چیست دانی راست همچون بزم امکان است و بس

نیست جز یک شاهد اندر بزم و هر سو بنگری

طرهٔ پرتاب و گیسوی پریشان است و بس

کثرت اندر عکس نبود ناقض توحید اصل

این تکثر خود بر این توحید برهان است و بس

چشم‌ها فتان ببینی لعل‌ها خندان ولی

یک لب و یک چشم بیدار و سخندان است و بس

عکس‌ها جز اصل نبود تا چه باشد فعلشان

فاعل و مختار و قادر آنچه هست آن است و بس

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode