گنجور

 
نشاط اصفهانی

تن به جان زنده و جان زنده به جانان باشد

جان که جانانش نباشد تن بی‌جان باشد

آنکه در صورت انسان که منم حیران نیست

حیوانیست که در صورت انسان باشد

دردم از کیست مپرسید، بپرسید که کیست

آن که بر گریهٔ من بیند و خندان باشد

دل مجموع در این جمع نبینم به کسی

مگر آن کس که ز یاد تو پریشان باشد

هوشمندان به صد اندیشه ز هم نگشایند

مشکلی را که به یک جرعه می آسان باشد

گنج و رنج و غم و شادی جهان در گذرند

عاقل آن بِه که در اندیشهٔ پایان باشد

یا رب این شاه کرم‌پرور درویش‌نواز

تا جهان است جهان‌دار و جهان‌بان باشد