دو چشم مست تو فرهنگ هوشیارانند
دو بند زلف تو زنجیر رستگارانند
مپوش چهره که از شرم روی و جلوه ی حسن
بهر طرف که خرامی نقاب دارانند
گدای گوشه نشینم چه لاف مهر زنم
بشهر شهره زعشق تو شهریارانند
چگونه منع توانم ترا ز الفت غیر
امید گاهی و هر سو امید وارانند
بدیده اشک و بلب جان بسینه دل بازای
ببین که بر سر راهت چه بی قرارانند
شب است و بخت من و یاد زلف او آنجا
سپیده سر نزند کاین سیاهکارانند
بخاک شوره چه میباری ای خجسته سحاب
چه کشتها ز تو در انتظار بارانند
چو پشت بر ره مقصود میروند چه باک
که من پیاده و این همرهان سوارانند
جهان و بخت شهنشه نشاط و خاک درش
خوش است مجلس و یاران بکام یارانند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر توصیف عمیق و زیبایی از عشق و longing (دلتنگی) است. شاعر با استفاده از تصاویری مانند "دو چشم مست" و "دو بند زلف" به زیبایی معشوق اشاره میکند و از تأثیرات عمیق عشق بر دل و جانش سخن میگوید. او ابراز میکند که چگونه نمیتواند از عشق غیر معشوق خود دور شود و همواره امید به وصال او دارد. در این شعر، عشق به عنوان نیرویی قدرتمند و تعیینکننده در زندگی انسانها تصویر میشود. همچنین، شاعر با اشاره به غم و اندوه ناشی از دوری از معشوق، حالت بیقراری و انتظار را به خوبی به تصویر میکشد. در نهایت، او به زیبایی مجالس دوستانه و خوشیهای کنار هم بودن میپردازد.
هوش مصنوعی: چشمان سرمست تو باعث آگاهی و هشیاری دیگران میشود و دو رشته موی تو همچون زنجیری است که انسانهای رستگار و نجاتیافته را به خود جذب میکند.
هوش مصنوعی: چهرهی خود را نپوشان، زیرا از شرم و زیباییات هرکجا که بروی، چهرههای عریان دیگری وجود دارند.
هوش مصنوعی: من یک گدای سادهام که در گوشهای نشستهام، اما از عشق تو طوری سخن میگویم که همه در شهر مرا میشناسند و همچون بزرگان شهر، از عشق تو سخن میرانند.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم مانع رابطه تو با دیگران شوم، در حالی که همیشه امید به دوستی در دلها وجود دارد و همه جا پر از امیدواری است؟
هوش مصنوعی: با نگاهی اشکبار و قلبی پر از عشق به تو، بیا و ببین که در مسیر تو چه انسانهای بیتاب و منتظر وجود دارند.
هوش مصنوعی: شب است و من در غم یادی از زلف او هستم، به گونهای که در این تاریکی، صبح نمیتواند طلوع کند. این احساس من به خاطر وجود این افراد بدکار و شوم است.
هوش مصنوعی: ای ابر خوشبخت، چرا بر این زمین خشک و شور باران نمیافشانی؟ چه بسیار کشتها و زراعتها هستند که به انتظار باران تو نشستهاند.
هوش مصنوعی: هرگاه که از مسیر هدف دور میشویم، چه مهم است که من پیاده هستم و همراهانم سوارند؟
هوش مصنوعی: دنیا و سرنوشت پادشاه در شادابی و سرزندگی است و خاک زمینش هم خوشبو و دلپسند است. در این مراسم و مجلس، دوستان و یاران نیز در کنار یکدیگر خوشحال و راضی هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
قلندران تهی سر کلاه دارانند
به ترک یار بگفتند و بربارانند
نظر به صورت ایشان ز روی معنی کن
که پشت لشکر معنی چنین سوارانند
تو در پلاس سیهشان نظر مکن به خطا
[...]
غلامِ نرگسِ مستِ تو تاجدارانند
خرابِ بادهٔ لعلِ تو هوشیارانند
تو را صبا و مرا آبِ دیده شد غَمّاز
و گر نه عاشق و معشوق رازدارانند
ز زیرِ زلفِ دوتا چون گذر کُنی بِنْگر
[...]
به باغ لاله و گل رونق بهارانند
ولی برآمده سرخ از تو شرمسارانند
نظر به حال شقایق کن ای سحاب کرم
که از نوایر شوق تو داغدارانند
شب از چه گشت سیه جامه چرخ نیلی پوش
[...]
گدای کوی خرابات تاجدارانند
خرابات جام می عشق هوشیارانند
قرارگاه دل آن طره را چسان سازم
در آن سلاسل مشکین چو بیقرارانند
به گلشن رخش از بلبلی چو من چه حساب
[...]
سپند خال لبت آتشین عذارانند
به خون تپیده لعل تو تاجدارانند
اگر چه سبعه سیاره گردشی دارند
نظر به شعله خوی تو نی سوارانند
نوشته است به روی بتان به خط غبار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.