گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
نظیری نیشابوری

درمان ضعف دل به لب نوشخند کن

حرفی بگوی و مشک و گلابی به قند کن

لب پاک از ترشح آب حرام کرد

طرف ردا به گردن صوفی کمند کن

بوی عبوس عارف شهرم دماغ سوخت

خادم بیار مجمر و فکر سپند کن

زهرم به رگ ز حاسد بدگوی می دود

نیشم ز دل برآر و علاج گزند کن

با ما بد است خصم که خود از چه خوب نیست

گو اشتلم به طینت ناارجمند کن

آن کس که دین ندارد و گوید که عارفم

تکفیر او به ملت هفتاد و اند کن

تا کی چو موج آب به هر سو شتافتن

در عین بحر پای چو گرداب بند کن

نقدت همه ز روی ریا قلب مانده است

صراف خویش شو سخن چون و چند کن

دشمن اگر به سفره تو میهمان شود

سربخش و نام خویش به همت بلند کن

آرایش برون چه کنی پشم گوسپند

گرگی که در درونست تو را گوسپندکن

افغان که سوختی و به مرهم نمی خری

آن را که داغ می نهی اول پسند کن

عالی نموده عشق «نظیری » مقام تو

معنی بلند آور و دعوی بلند کن

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode