گنجور

 
ناصرخسرو

ای مر تو را گرفته بت خوش‌زبان زبون،

تو خوش بدو سپرده دل مهربان ربون

اندر حریم می نکند جان تو قرار

تا ناوری دل از حرم دلبران برون

برگیر دل ز بلخ و بنِه تن ز بهر دین

چون من غریب و زار به مازندران درون

زیرا که عیب و علت کندی کاردار

سوهان علاج داند کرد و فسان فسون

دنیا ز من بجست، چو من دین بیافتم

طاعت همیم دارد دندان‌کَنان کنون

گر سر برآوری ز گریبان دین حق

با ناکسان کله زن و با خاسران سرون

با اهل خویش گوهر دین تو روشن است

اینجاست مانده در کف بیگانگان نگون

با اهل علم و مرد خردمند کن، مکن

با مردمان خس به مثل با سگان سکون

ناید ز چوب کژّ ستون، گر تو راستی

دین را به جز تو نیست سوی راستان ستون

هشیار باش و راست رو و هر سوی متاز

در جوی و جرّ جهل چو این ماهیان هیون

مغزت تهی ز علم و معده‌ت از طعام پر

هل تا چو خر کنند پر این خربطان بطون

 
 
 
سوزنی سمرقندی

این کودکان تنگ قبای فراخ . . . ن

کردند . . . ایرو کیسه ما هر دو سرنگون

از بسکه . . . ایرو کیسه ما سیم و آب داد

نی سیم از آن برآیدنی آب ازین برون

آنجا که سیم بود، در او ماند باد پاک

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
ابن یمین

تا بر کنار حسن نشست ابرویت چو نون

دارم چو واو غرقه دلی در میان خون

خون دلم ز دیده برون شد ز آرزوت

آری ز دیده هر چه شد از دل شود برون

با مشکبار سلسله زلف پر خمت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
ناصر بخارایی

ما را دلیست چو ساغر گرفته خون

چشمی چنان که شیشهٔ می گشته سرنگون

بنشسته است نقش تو چون در خیال من

از زلف همچو جیم و خم ابرویِ چو نون

گر آه دل چو تیشهٔ فرهاد برکشم

[...]

قاسم انوار

ما را هوای باده نابست در درون

این خاطر از درونه ما کی شود برون؟

ساقی، بیار باده خوش رنگ خوش گوار

در جام لعل ریز بگل بانگ ارغنون

زان باده ای که عقل بدو چاره ساز شد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه