تا بر کنار حسن نشست ابرویت چو نون
دارم چو واو غرقه دلی در میان خون
خون دلم ز دیده برون شد ز آرزوت
آری ز دیده هرچه شد، از دل شود برون
با مشکبار سلسلهٔ زلف پُر خمت
عقلی ندارد آنکه نگیرد ره جنون
گر شد زبون غمزه آهو وَشَت دلم
نهشگفت از آنکه عشق کند شیر را زبون
آنرا که مار زلف تو بر دل زدهست زخم
تریاک آبدار لب تو دم و فسون
در پای تو فکنده سر خویش دیدهام
آندم که شد به حسن توام دیده رهنمون
ز ابن یمین اگر طلبی جان نازنین
بس لاابالی است بگوید چرا و چون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق خود سخن میگوید و درد و رنج عشق را توصیف میکند. او ابراز میکند که عشق و آرزوی معشوقش چقدر در دلش تأثیر گذاشته و نظارهی ابروهای او او را به وجد آورده است. شاعر به جنون عشق اشاره میکند و از زخمهای دلش که ناشی از عشق است، سخن میگوید. او همچنین به تردید و سرگشتگی در احساساتش اشاره میکند و در نهایت از عشق خود به معشوق و تأثیرات عمیق آن بر زندگیاش میگوید. شاعر در این متن حسهای عمیق و غمگینی را که از عشق experience میکند به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: وقتی ابرویت کنار زیبایی نشسته باشد، مانند نانی که در آن واو نوشته شده، دل من در میان خون غرق شده است.
هوش مصنوعی: دل من از درد فراق تو به شدت گریسته و اشکهایم جاری شده است. هر آنچه از چشمانم خارج میشود، نشانهای است از غم و اندوهی که در دلم وجود دارد.
هوش مصنوعی: کسی که از زیباییهای زلف تو بهرهای نمیبرد، از عقل دور است و نمیتواند به دنیای عاشقانه و جنونآمیز وارد شود.
هوش مصنوعی: اگر چشم آهو به شیر بیفتد و زبانش به زبان عشق باز شود، جای تعجب نیست، چون عشق میتواند هر موجودی را مجذوب کند.
هوش مصنوعی: کسی که زلفهای تو مانند ماری بر دلش زخم میزند، درد و رنجش را با شیرینی لبهای تو تسکین مییابد.
هوش مصنوعی: در لحظهای که زیبایی تو را دیدم، سرم را به نشانهٔ احترام به پای تو گذاشتم و دریافتم که چشمانم مرا به سوی تو هدایت میکنند.
هوش مصنوعی: اگر از ابن یمین بخواهی که جان نازنین را طلب کند، او به راحتی و بیتوجهی میگوید چرا و چگونه.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای مر تورا گرفته بت خوش زبان زبون،
تو خوش بدو سپرده دل مهربان ربون
اندر حریم می نکند جان تو قرار
تا ناوری دل از حرم دلبران برون
برگیر دل ز بلخ و بنه تن ز بهر دین
[...]
این کودکان تنگ قبای فراخ . . . ن
کردند . . . ایرو کیسه ما هر دو سرنگون
از بسکه . . . ایرو کیسه ما سیم و آب داد
نی سیم از آن برآیدنی آب ازین برون
آنجا که سیم بود، در او ماند باد پاک
[...]
اندیشه را به چون و چرا در بریز خون
کم کن براه ایزد بی چون «چرا و چون »
چون جست باد دولت تو مغتنم شمار
زیرا که هست عاصفه را بیگمان سکون
غافل مباش نیز ز احسان در آنزمان
زیرا که آنسکون نشناسد که کی و چون
ما را دلیست چو ساغر گرفته خون
چشمی چنان که شیشهٔ می گشته سرنگون
بنشسته است نقش تو چون در خیال من
از زلف همچو جیم و خم ابرویِ چو نون
گر آه دل چو تیشهٔ فرهاد برکشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.