به ابروی تو قسم یاد می کند دل ما
زند به تیغ تو خود را گلوی بسمل ما
چرا به خانه ما بی ابا نمی آیی
چراغ آئینه گل می کند ز منزل ما
به داغ بی ثمری همچو لاله سوخته ایم
سپند سبز شود از بهار حاصل ما
تمام عمر چو زنجیر زلف در گرهیم
جنون کجاست که آید به حل مشکل ما
به راه قافله عمر نقش پایی نیست
به دوش باد صبا بسته اند محمل ما
نهاده ایم به شمشیر گردن تسلیم
اجل کجاست برد مژده یی به قاتل ما
چو سیدا خبر از نیک و بد نیافته ایم
خطی نبرده کسی در قلمرو دل ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی که مهر رخت را سرشت با گل ما
هم او نهاد مگر داغ عشق بر دل ما
به روز حشر که خاکم به مهر بشکافند
به بوی عشق تو پیدا شود مفاصل ما
به طعنه جان طلبیدی ندارم از تو دریغ
[...]
بدست خویش چهل صبح بامداد الست
ندید تخم گلی تا نکشت در گل ما
چه ماه بود که از آسمان فرود آمد
نشست خوش متمکن ببرج منزل ما
ملک که بود که افتاد در چه بابل
[...]
بیاکه تا ز تو ای مه تهیست منزل ما
چراغ و مشعله ندهد فروغ محفل ما
چه سود روی عبادت به کعبه آوردن
چونیست قبله روی تو در مقابل ما
اجل چو محمل ما بندد از جهان باشد
[...]
درین چمن چه گلی باز شد به منزل ما
کز آن به باد فنا رفت غنچهٔ دل ما
ندیده روشنی دیدهٔ امید هنوز
فلک نشاند به یک دم چراغ محفل ما
دگر برای چه نخل امید بنشانیم
[...]
شبی که هجر بپرداخت از تو منزل ما
کدام غم که نزد حلقه بر در دل ما
شهید خنجر شوقیم وتا ابد شاید
که چشم ما نکند خیرباد قاتل ما
اسیر بادیه حیرتیم و میآید
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.